عشق مشکی
عشق مشکی
P10
+تهیونگ:چه غلطی کردی؟
-بله این لباس باید سیاه میشد چون من بختم سیاهه چون نمیخوام با یه خون اشام زندگی کنم و زنش بشم (عکسشو میزارم)
+تهیونگ:خیلیم خودتو بالا نگیر تا چند وقت دیگه طلاقت میدم
-هه
لباسو ازش گرفتم و تهیونگ رفت از اتاق
بیرون لباسو نگاه کردم بدک نبود ولی دوست داشتم این لباسو برای عشق زندگیم بپوشم نه برای این خون اشام لعنتی یک ازدواج بی احساس و بدون علاقه
اشکی روی گونه هام ریخت رفتم زیر پتو و گریه کردم
دوباره لباس عروسو نگاه کردم خوشگل بود اما ساده همیشه دوست داشتم لباس عروسم ساده باشه
با همین حال خوابیدم ........
فردا~~~~
از زبان ا.ت:
امروز عروسیمون بود لباس عروسو پوشیدم مادر تهیونگ اسرار داشت بریم آرایشگاه ولی بهش گوش ندادم هیچ از این عروسی راضیم که برم ارایشگاه؟
شروع کردم کرم زدن به صورتم و رژ لب قرمز مالوندم
کفش پاشنه بلندمو پوشیدم
دامن لباسمو گرفتم و از اتاق رفتم بیرون تهیونگو دیدم که دهنش وا مونده بود پوزخندی زدم و از پله ها پایین رفتم ا.د با نفرت نگام میکرد دنیل هم لبخندی روی لبش داشت
پوزخندم پرنگ تر شد رفتم کنار تهیونگ تهیونگم کمرمو گرفت و فشارم داد تو بغلش
-چته ولم کن
+تهیونگ:هیشش باید جلوی دنیل فیلم بازی کنیما
لبخند زورکی زدم
+تهیونگ:خوشگل شدیا ا.ت
-خوشگل بودم
+تهیونگ:هه
P10
+تهیونگ:چه غلطی کردی؟
-بله این لباس باید سیاه میشد چون من بختم سیاهه چون نمیخوام با یه خون اشام زندگی کنم و زنش بشم (عکسشو میزارم)
+تهیونگ:خیلیم خودتو بالا نگیر تا چند وقت دیگه طلاقت میدم
-هه
لباسو ازش گرفتم و تهیونگ رفت از اتاق
بیرون لباسو نگاه کردم بدک نبود ولی دوست داشتم این لباسو برای عشق زندگیم بپوشم نه برای این خون اشام لعنتی یک ازدواج بی احساس و بدون علاقه
اشکی روی گونه هام ریخت رفتم زیر پتو و گریه کردم
دوباره لباس عروسو نگاه کردم خوشگل بود اما ساده همیشه دوست داشتم لباس عروسم ساده باشه
با همین حال خوابیدم ........
فردا~~~~
از زبان ا.ت:
امروز عروسیمون بود لباس عروسو پوشیدم مادر تهیونگ اسرار داشت بریم آرایشگاه ولی بهش گوش ندادم هیچ از این عروسی راضیم که برم ارایشگاه؟
شروع کردم کرم زدن به صورتم و رژ لب قرمز مالوندم
کفش پاشنه بلندمو پوشیدم
دامن لباسمو گرفتم و از اتاق رفتم بیرون تهیونگو دیدم که دهنش وا مونده بود پوزخندی زدم و از پله ها پایین رفتم ا.د با نفرت نگام میکرد دنیل هم لبخندی روی لبش داشت
پوزخندم پرنگ تر شد رفتم کنار تهیونگ تهیونگم کمرمو گرفت و فشارم داد تو بغلش
-چته ولم کن
+تهیونگ:هیشش باید جلوی دنیل فیلم بازی کنیما
لبخند زورکی زدم
+تهیونگ:خوشگل شدیا ا.ت
-خوشگل بودم
+تهیونگ:هه
۳۴.۰k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.