زیبا ترین رویا
زیبا ترین رویا
ــــــــــــــــــــــــــــــــ P18
بلاخره توضیحات گیونگ تموم شد و منم با دقت همه شونو گوش دادم که گفت: بیا بریم یچی بخریم بخوریم گفتم: باشه
رفتیم یه مغازه که غذاهای خیابونی میداد گیونگ گیمباپ خرید و منم مافین تخم مرغ خریدم بعد رویه یکی از نیمکن های پارک نشستیم و داشتیم غذامونو میخوردیم که گیونگ پرسید: راستی تو دوست پسر داری؟
نمیدونستم چی بگم اگه به گوش جونگ کوک میرسید که من گفتم دوست دخترشم معلوم نبود چیکار کنه برای همینم گیج گفتم: نه
که اون گفت: واقعا! ولی من یکی دارم گفتم: اسمش چیه؟ گفت: جونگ کوک
از جام پریدم و تقریبا بلند گفتم: چیییی جونگ کوککک!
که گفت: چته بابا بشین سر جات..... مگه میشناسیش؟
ترسیده بودم با خودم میگفتم اگه جونگ کوک دوست دختر داره پس چرا به داییش منو دوست دخترش معرفی کرده یا چرا با من لاس میزد و میگفت که عاشقمه یا اصلا چرا نگفت بهم که دوست دختر داره
داشتم همینجوری با خودم فکر میکردم که با صدای گیونگ به خودم برگشتم
گیونگ: چت شده میراندا میگم تو مگه جونگ کوک رو میشناسی؟
گفتم: امم.... راستش....
گیونگ: میگم میشناسی یا نه بگو دیگه
میراندا: نه
گیونگ: مطمئنی؟
میراندا: چرا میپرسی؟
گیونگ: هیچی بابا همینطوری
احساس میکردم حالم خوب نبود استرس داشتم
نمیدونستم چی شده هی با خودم میگفتم شاید داره با من به گیونگ خیانت میکنه که همون لحظه گیونگ گفت: میراندا خوبی
گفتم: اره
گیونگ: کم کم بریم خونه؟
میراندا: باشه
که بعد رفتیم و سوار موتور شدیم و راه افتادیم
که تقریبا۴۰دقیقه بعد رسیدیم جلوی در خونه ی من
گیونگ: میراندا فعلا کار نداری؟
میراندا: نه گیونگ ممنونم برای امروز
گیونگ: خواهش میکنم.... بعد بهت زنگ میزنم دوباره ببینمت
میراندا: باشه عزیزم خوشحال میشم
گیونگ داشت میرفت که.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ببینید من چه دختر خوبیم شرطا نرسیده گذاشتم😁
ــــــــــــــــــــــــــــــــ P18
بلاخره توضیحات گیونگ تموم شد و منم با دقت همه شونو گوش دادم که گفت: بیا بریم یچی بخریم بخوریم گفتم: باشه
رفتیم یه مغازه که غذاهای خیابونی میداد گیونگ گیمباپ خرید و منم مافین تخم مرغ خریدم بعد رویه یکی از نیمکن های پارک نشستیم و داشتیم غذامونو میخوردیم که گیونگ پرسید: راستی تو دوست پسر داری؟
نمیدونستم چی بگم اگه به گوش جونگ کوک میرسید که من گفتم دوست دخترشم معلوم نبود چیکار کنه برای همینم گیج گفتم: نه
که اون گفت: واقعا! ولی من یکی دارم گفتم: اسمش چیه؟ گفت: جونگ کوک
از جام پریدم و تقریبا بلند گفتم: چیییی جونگ کوککک!
که گفت: چته بابا بشین سر جات..... مگه میشناسیش؟
ترسیده بودم با خودم میگفتم اگه جونگ کوک دوست دختر داره پس چرا به داییش منو دوست دخترش معرفی کرده یا چرا با من لاس میزد و میگفت که عاشقمه یا اصلا چرا نگفت بهم که دوست دختر داره
داشتم همینجوری با خودم فکر میکردم که با صدای گیونگ به خودم برگشتم
گیونگ: چت شده میراندا میگم تو مگه جونگ کوک رو میشناسی؟
گفتم: امم.... راستش....
گیونگ: میگم میشناسی یا نه بگو دیگه
میراندا: نه
گیونگ: مطمئنی؟
میراندا: چرا میپرسی؟
گیونگ: هیچی بابا همینطوری
احساس میکردم حالم خوب نبود استرس داشتم
نمیدونستم چی شده هی با خودم میگفتم شاید داره با من به گیونگ خیانت میکنه که همون لحظه گیونگ گفت: میراندا خوبی
گفتم: اره
گیونگ: کم کم بریم خونه؟
میراندا: باشه
که بعد رفتیم و سوار موتور شدیم و راه افتادیم
که تقریبا۴۰دقیقه بعد رسیدیم جلوی در خونه ی من
گیونگ: میراندا فعلا کار نداری؟
میراندا: نه گیونگ ممنونم برای امروز
گیونگ: خواهش میکنم.... بعد بهت زنگ میزنم دوباره ببینمت
میراندا: باشه عزیزم خوشحال میشم
گیونگ داشت میرفت که.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ببینید من چه دختر خوبیم شرطا نرسیده گذاشتم😁
۸.۹k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.