زیبا ترین رویا
زیبا ترین رویا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ P19
گیونگ داشت میرفت که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره به صفحه گوشیم نگاه کردم و دیدم که جونگ کوکه نمیدونستم جواب بدم یا نه و اگ م که جواب دادم چی بهش بگم ولی خب بلاخره که نمیشد جواب نداد تا کی میخواستم ازش فرار کنم ایکون سبز و کشیدم و گوشی رو گذاشتم رو گوشم که جونگ کوک گفت: الو.... سلام
میراندا: س... ل... سلام
جونگ کوک: چرا انجوری حرف میزنی چیزی شده
میراندا: من مگه جدی جدی دوست دخترتم
جونگ کوک: چی... نه
میراندا: پس چرا به داییت گفتی که من دوست دخترتم
جونگ کوک: خوب... ببین برای اینکه بتونم که کاری کنم اخراجت نکنه... چی شده مگه
میراندا: داییت به من میگه که من قراره فامیل شم در صورتی که منو تو هیچ اشنایی با هم نداریم اینجوری بیشتر امکان اخراج شدنم وجود داره
جونگ کوک: چرا میگی
میراندا: وقتی که یه مدت بگذره و هیچ خبری از ازدواجمون نباشه همه میفهمن که ما دروغ گفتیم
جونگ کوک: مگه تو هم گفتی دوست دخترمی
میراندا: چیزه... خودش اومد و پرسید و منم تایپ قبل اینکه جواب بدم گفت که خجالت نکشم و خودش میدونه که ما با همیم و رفت
جونگ کوک: حالا نگران نباش..... شایدم یه اتفاقی افتاد
میراندا: منظورت چیه
جونگ کوک: میگم شایدم یچی شد که اخراجت نکردن(منظورش این بود که شاید واقعا ازدواج کردن)
میراندا: جونگ کوک تو دوست دختر داری
جونگ کوک: چی میگی من دوست دختر ندارم
میراندا: دروغ نگو یعنی تو گیونگ رو نمیشناسی
جونگ کوک: بازم که سر و کله ی اون گیونگ کثافت پیدا شد اون دوست دختر سابقمه بهم خیانت کرده الانم احتمالا میخواد تو رو اذیت کنه ازش دور بمون
میراندا: واقعا
جونگ کوک: اره
میراندا: خب دیگه من برم
جونگ کوک: باشه خداحافظ
رفتم داخل خونه و در ورودی رو وا کردم و دیدم که.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون میشم حمایت کنید❤️😘🥹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ P19
گیونگ داشت میرفت که دیدم گوشیم داره زنگ میخوره به صفحه گوشیم نگاه کردم و دیدم که جونگ کوکه نمیدونستم جواب بدم یا نه و اگ م که جواب دادم چی بهش بگم ولی خب بلاخره که نمیشد جواب نداد تا کی میخواستم ازش فرار کنم ایکون سبز و کشیدم و گوشی رو گذاشتم رو گوشم که جونگ کوک گفت: الو.... سلام
میراندا: س... ل... سلام
جونگ کوک: چرا انجوری حرف میزنی چیزی شده
میراندا: من مگه جدی جدی دوست دخترتم
جونگ کوک: چی... نه
میراندا: پس چرا به داییت گفتی که من دوست دخترتم
جونگ کوک: خوب... ببین برای اینکه بتونم که کاری کنم اخراجت نکنه... چی شده مگه
میراندا: داییت به من میگه که من قراره فامیل شم در صورتی که منو تو هیچ اشنایی با هم نداریم اینجوری بیشتر امکان اخراج شدنم وجود داره
جونگ کوک: چرا میگی
میراندا: وقتی که یه مدت بگذره و هیچ خبری از ازدواجمون نباشه همه میفهمن که ما دروغ گفتیم
جونگ کوک: مگه تو هم گفتی دوست دخترمی
میراندا: چیزه... خودش اومد و پرسید و منم تایپ قبل اینکه جواب بدم گفت که خجالت نکشم و خودش میدونه که ما با همیم و رفت
جونگ کوک: حالا نگران نباش..... شایدم یه اتفاقی افتاد
میراندا: منظورت چیه
جونگ کوک: میگم شایدم یچی شد که اخراجت نکردن(منظورش این بود که شاید واقعا ازدواج کردن)
میراندا: جونگ کوک تو دوست دختر داری
جونگ کوک: چی میگی من دوست دختر ندارم
میراندا: دروغ نگو یعنی تو گیونگ رو نمیشناسی
جونگ کوک: بازم که سر و کله ی اون گیونگ کثافت پیدا شد اون دوست دختر سابقمه بهم خیانت کرده الانم احتمالا میخواد تو رو اذیت کنه ازش دور بمون
میراندا: واقعا
جونگ کوک: اره
میراندا: خب دیگه من برم
جونگ کوک: باشه خداحافظ
رفتم داخل خونه و در ورودی رو وا کردم و دیدم که.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون میشم حمایت کنید❤️😘🥹
۴.۶k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.