بسمه تعالی...شروع دفترخاطرات:امروز 21مهر سال89 خیلی اتفاق
بسمه تعالی...شروع دفترخاطرات:امروز 21مهر سال89 خیلی اتفاقی ی اتفاقی افتاد فک کنم حدودساعت2سرشوپایین انداخت چشاشومن نبینم ولی نمیدونست ک من دنبال همینم،آروم آروم دیدم ازسرکوچه میادمیخندیدولی رو نمیداد تا ک ب من رسیدرفت تو خط نازکردن منم پررو پررو سر حرفو بازکردم اسمشو پرسیدم چیزی نگفت ولی دستمو دراز کردم بهش گفتم علی چن تا شوخی چن تا حرف احساسی بهش گفتم میشه ی میس بندازی؟بهش گفتم تواون دلت ی جا بهم بده تاریخ امضا شروع ی رابطه...میگذره ازاون صفحه صدتاصفحه دیگه میگذره از اون شب صدتا شب دیگه رسیدم آخرش آخرین برگه مونده بیاپُرش کنیم باهم اگه حرفی مونده...لایه دفترم هست چن تا تار موت امضای آخر من نبودم آرزوت...
{{چرا تو این آسمون دنبال ابر میگردی؟!دختر پاییزی تو چشمای منو بارونی کردی}}
آهنگ علی بابا دختر پاییزی
{{چرا تو این آسمون دنبال ابر میگردی؟!دختر پاییزی تو چشمای منو بارونی کردی}}
آهنگ علی بابا دختر پاییزی
۵.۲k
۰۱ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.