به به جانم به این شعر

به به، جانم به این شعر

دست الله بنا داشت تو حیدر باشی
مرد زهرا شوی و شافع محشر باشی
قسمت این بود که در بین شجاعان عرب
اسدالله شوی از همه سرتر باشی
قسمت این بود شجاعانه به میدان بزنی
در نگاه همه چون شیر دلاور باشی
چه مقامی به تو دادند که تقدیرت شد
منجی دین شوی و فاتح خیبر باشی
هم خدا خواست که بابای یتیمان باشی
هم خدا خواست که فرمانده ی لشکر باشی
صبح آخر تو چه گفتی به خدایت تا خواست
سیر از طعم خوش سجده ی آخر باشی
قسمت این است که با ظرف بهشتی در دست
روز محشر تو فقط ساقی کوثر باشی
دیدگاه ها (۳)

گمنام...یعنی کسی کهدنیا را حتی به اندازه ی یک نام هم نمی خوا...

باسط از القالب حضرت حجت(عج)باسطدرهدایه و مناقب، از القاب حضر...

یـــا مـــہــــدے ادرڪنےآیا نمی‌دانی که امام زمان علیه‌السل...

#حجاب خواهرممیدانی شیرینی چادر در چیست؟!اینکه تو لباس سربازی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط