تازه از خونه برگشتم الان میگید چرا الان براتون تعریف میکن
تازه از خونه برگشتم الان میگید چرا الان براتون تعریف میکنم ....
داداش خر من منو اسکل کرد و یه جوری منو کشوند تا بریم بیرون حالا ما توی ماشین نشستیم ساکت بعد دیدم داریم از شهر خارج میشیم و داداشم داشت میخندید و من در افق محو شده بودم گفت پیاده شو من پیاده شدم دیدم توی بیابون یک سگ هم نبود ساعت ۶ مغرب بود بهش گفتم چرا منو اوردی اینجا الدنگ بهم گفت من برای تولدت هیچی نیووردم تو هم برای تولد من چیزی نیووردی پس بیا میزارم مثل یک بدبخت اینجا توی این هوا سگ سرد بعد از چهار ساعت بزور با دعوا با داد برگشتیم خونه و من موندم که چیشید اینجوری شد 🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
داداش خر من منو اسکل کرد و یه جوری منو کشوند تا بریم بیرون حالا ما توی ماشین نشستیم ساکت بعد دیدم داریم از شهر خارج میشیم و داداشم داشت میخندید و من در افق محو شده بودم گفت پیاده شو من پیاده شدم دیدم توی بیابون یک سگ هم نبود ساعت ۶ مغرب بود بهش گفتم چرا منو اوردی اینجا الدنگ بهم گفت من برای تولدت هیچی نیووردم تو هم برای تولد من چیزی نیووردی پس بیا میزارم مثل یک بدبخت اینجا توی این هوا سگ سرد بعد از چهار ساعت بزور با دعوا با داد برگشتیم خونه و من موندم که چیشید اینجوری شد 🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿
- ۱.۴k
- ۲۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط