نامه ای نوشته ام

نامه ای نوشته ام
برایِ کسی که شاید
روزی حوالیِ من
بگوید :
می شود روزگارمان را
با هم تقسیم کنیم؟
نامه اینگونه آغاز می شود :
سلام!
بی مقدمه می گویم:
اگر آمده ای
نقش عاشق پیشه ها را بازی کنی ... نشانیِ کافه سینما را می دهم؛
آنجا بازیگر زیاد برایِ ایفایِ این نقش هست !
یا که چند روزیست
دورت خلوت شده ؟
کسی را می خواهی که وقت بگذرانی
با لحظه هایش ؟
بی شمارند این آدم ها ...
بیا! نشانیِ این آدمها را هم دارم !
خلاصه بگویمت
جاده ی رفتن را اگر بلدی
اگر آمدی تا رفتن بیاموزی
تا کفشِ رفتن به پایت کنی
اینجا هیچ چیز نصیبت نمی شود
اینجا همه چیز بودن است
اگر آمدی ...
باید چشمانت
دستانت
گواهِ بودنت باشند
ساده بگویمت
باید حوصله کنی؛
گذشته از روزهایی که
بی هیچ ترسی؛ با همه ی بودنم
عاشقی می کردم
گذشته !
دیدگاه ها (۳)

مدت هاست می خواهم بگویم:دوستش دارماما . . . شما که غریبه نیس...

من همینم...مرا «دختر» مینامند...مضمونی که جذابیتش نفس گیر اس...

‏ﺑــﺎ ﺧﯿﻠـﯽ ﻫﺎ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﯿﻢ ﺑـﺎﺷـﯿـﻢ،ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻧـﺨـﻮﺍﺳـﺘـﯿـﻢ ﻭﻟﯽ ﮔ...

دوست ندارم با خمپاره بمیرم. با خمپاره که می‌میری، خیلی شانسی...

پدر ناتنی من...part:³⁶𝗛𝘆𝘂𝗻𝗷𝗶𝗻:یادته جلوی چشم من ب مامانم تجا...

My angel (part2)

سه پارتی تهیونگ ( در آغوش تو ) پارت یک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط