هنرمند زندگیه تو

هنرمند زندگیه تو
پارت ۳
علامت ها
فلیکس-
ا\ت+
اما قرار بود اوضاع تغییر کنه...
با صدای زنگ موبایلت از خواب بیدار شدی صفحه ی گوشیتو نگاه کردی که کی ممکنه روز جمعه به خط کاریت زنگ بزنه... فلیکس... وقتی اسمشو تو صفحه ی گوشیت دیدی سریع جواب دادی
_:سلام
+:اوه سلام
_:فکر کنم خواب بودی
+:اره ولی خوب شد زنگ زدی چون ممکن بود تا ظهر بخوابم
_:به هر حال معذرت میخوام...... میشه هم دیگرو ببینیم
+:عام امروز گالری تعطیله
_:اونو که میدونم منظورم یه جایی خارج از گالری بود
+:او اره فکر خوبیه کجا؟
_:لوکیشن یه کافه رو میفرستم میتونی بیای اونجا؟
+: حتما....بفرست
_:پس ساعت ۵ منتظرم
+:باشه خدافظ
_:می بینمتون
(ساعت ۴)
یه دوش ۲۰ مینی گرفتی و با خودت فکر کردی چون که قراره برای اولین بار خارج از فضای کاری ببینیش یه لباس خیلی متفاوت تر بپوشی
در کمدتو باز کردی یه لباس برداشتی که هم باز و هم کوتاه بود با خودت فکر کردی که فلیکس نمیتونه از اون ادما باشه بخاطر همین با خیال راحت پوشیدی یه میکاپ خیلی ساده کردی
(توی کافه)
+:سلام خیلی دیر کردم؟
_:سلام نه منم همین الان رسیدم
(صندلیتو برات درست کرد و تو نسشتی و بعد خودش نشست)
+:کاری داشتی که می خواستی اینجا همو ملاقات کنیم؟
(فلش بک به دیروز: فلیکس تصمیم گرفته بود بهت اعتراف کنه)
_:اوه نه ولی ما خیلی وقته که همدیگرو میشناسیم ولی تاحالا جای دیگه ای همدیگرو ندیدیم
_:راستی نمیخوای چیزی سفارش بدی؟
+:من قهوه و کیک شکلاتی میخورم
_:منم فقط کاپوچینو میگیرم
(بعد اینکه سفارشتون رو اوردن)
+:اوه فلیکس
_:اوه ا\ت خوبی؟
+:نه اصلا نمیتونم جایی رو ببینم سرم گیج میره
_:چرا اینطوری شدیییی
+:این توش گردو داره؟
_:(بعد نگاه کردن به کیک) اره چطور
+:من حساسیت خیلی زیادی دارم
و از هوش رفتی


ادامه...