سلام ema عزیز
سلام ema عزیز
روز 353
سختی کار روزانه که تمام میشد ، توی راه خونه همه اش صدای تو بود که تمام خاطرات روزانه آت ثانیه به ثانیه برام تعریف میکردی ، خاطرت هست در شب های اذر نزدیک تولدم پیامکی برام فرستادی فارغ از این دنیای مجازی و تلگرام و واتس اپ و ... که هنوز زاده نشده بودند ، گوشی من اون موقع موتورولا a1200 , بود ، گوشی تو htc مدلش خاطرم نیست
چندتا عدد پیوسته و با فاصله برام فرستاده بودی
من مونده بودم که چیه و اصلا برای چی ، چند دقیقه منتظر موندم که زنگ بزنی یا پیامی بدی که اشتباه شده ولی هیچ خبری نشد
خاطرت هست ، ساعت 12 شب بود زنگ زدم و تو فقط میخندیدی ، من هم نمیدونم چرا خنده ام گرفت ، چند دقیقه به طول کشید ، گفتی نفهمیدی چی بود
گفتم نه ، چیز آشنایی برام نبود
گفتی دقت کن
شماره را با حروف حفظ میکردی دیگه
گفتم آره
گفت خب منم با عدد برات پیام دادم ، ببین چی نوشتم
اعداد این بود
72526
54624
243274?
تمام حواسم در اعداد جمع شد و شروع کردم به جواب دادن
72526
5466226
86 53 22744 4263 244 546623
پیام فرستاده شد ، من بیقرار در انتظار جواب تو ، نگاهم تمام قاب گوشی و صفحه پیامک تو بود
- خیلی سخت خودت بگو چی نوشتی
+ دقت کن
335428 566
بعد چند دقیقه پیامی اومد
- احوال پرسی فهمیدم ، دومی متوجه نشدم
+همون واژه دقت کن بود 😁😁😁
-خیلیییی....
+خیلی چی
بازی با اعداد شروع شده بود و رمز گشایی ادامه دار بود
تا پیامی اومد که ترکیبی از اعدادی بود که سخت میشد فهمید چیه
به روی خودم نیاوردم و هرچی فنر کردم واژه ای نتونستم پیدا کنم ، کاغذ و مداد آوردم شروع کردم ستون به ستون اعداد نوشتن تا بفهم
فایده نداشت
یک ساعت طول کشید ، تسلیم شده بودم ولی دریغ از اعتراف ، با بهونه اینکه خوابم برد پیامی ندادم تا بتونم بفهم چی نوشتی
فردا باز خبری نشد و تایم بیکاری محل کار کارم شده بود اعداد و رمز گشایی تا آخرش تسلیم شدم و زنگ زدم با صدای خنده شیطانی تو بود که میخندید ، گفتم چی بود ، چی نوشته بودی از دیشب نتونستم پیداش کنم ، خنده ها دنباله دار و بلند تر میشد ، وای خدا ، همه اش الکی بود
خنده من شروع شد
دیوانه ای که میان اعداد گم شده است
روز 353
سختی کار روزانه که تمام میشد ، توی راه خونه همه اش صدای تو بود که تمام خاطرات روزانه آت ثانیه به ثانیه برام تعریف میکردی ، خاطرت هست در شب های اذر نزدیک تولدم پیامکی برام فرستادی فارغ از این دنیای مجازی و تلگرام و واتس اپ و ... که هنوز زاده نشده بودند ، گوشی من اون موقع موتورولا a1200 , بود ، گوشی تو htc مدلش خاطرم نیست
چندتا عدد پیوسته و با فاصله برام فرستاده بودی
من مونده بودم که چیه و اصلا برای چی ، چند دقیقه منتظر موندم که زنگ بزنی یا پیامی بدی که اشتباه شده ولی هیچ خبری نشد
خاطرت هست ، ساعت 12 شب بود زنگ زدم و تو فقط میخندیدی ، من هم نمیدونم چرا خنده ام گرفت ، چند دقیقه به طول کشید ، گفتی نفهمیدی چی بود
گفتم نه ، چیز آشنایی برام نبود
گفتی دقت کن
شماره را با حروف حفظ میکردی دیگه
گفتم آره
گفت خب منم با عدد برات پیام دادم ، ببین چی نوشتم
اعداد این بود
72526
54624
243274?
تمام حواسم در اعداد جمع شد و شروع کردم به جواب دادن
72526
5466226
86 53 22744 4263 244 546623
پیام فرستاده شد ، من بیقرار در انتظار جواب تو ، نگاهم تمام قاب گوشی و صفحه پیامک تو بود
- خیلی سخت خودت بگو چی نوشتی
+ دقت کن
335428 566
بعد چند دقیقه پیامی اومد
- احوال پرسی فهمیدم ، دومی متوجه نشدم
+همون واژه دقت کن بود 😁😁😁
-خیلیییی....
+خیلی چی
بازی با اعداد شروع شده بود و رمز گشایی ادامه دار بود
تا پیامی اومد که ترکیبی از اعدادی بود که سخت میشد فهمید چیه
به روی خودم نیاوردم و هرچی فنر کردم واژه ای نتونستم پیدا کنم ، کاغذ و مداد آوردم شروع کردم ستون به ستون اعداد نوشتن تا بفهم
فایده نداشت
یک ساعت طول کشید ، تسلیم شده بودم ولی دریغ از اعتراف ، با بهونه اینکه خوابم برد پیامی ندادم تا بتونم بفهم چی نوشتی
فردا باز خبری نشد و تایم بیکاری محل کار کارم شده بود اعداد و رمز گشایی تا آخرش تسلیم شدم و زنگ زدم با صدای خنده شیطانی تو بود که میخندید ، گفتم چی بود ، چی نوشته بودی از دیشب نتونستم پیداش کنم ، خنده ها دنباله دار و بلند تر میشد ، وای خدا ، همه اش الکی بود
خنده من شروع شد
دیوانه ای که میان اعداد گم شده است
۲۶.۱k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.