ادامه
ادامه
ا. ت
با دادش ترسیدم و چشامو بستم
تهیونگ: اروم باش کوک
ا. ت
تهیونگ نشوندمو کمرمو گرفت
تهیونگ: بیا بخور
ا. ت: نمی خورم
کوک: بدش به من من بهس بدم
ا. ت: کوک نمی خورم... اگه واقعا به فکرمی برام مواد بگیر
کوک: گفتم تو باید ترک کنی شاید درد داشته باشه ولی باید تحمل کنی شنیدی باید
تهیونگ
کوک خیلی از دست ا. ت عصبانی شده بود و خیلی سر ا. ت داد می کشید
بلخره به هر روشی دارو رو به ا. ت دادم
خیلی اروم شدو خوابید
کوک: هوف.... تهیونگ باید چیکار کنم
تهیونگ: کوک نباید انقد سرش داد بکشی
کوک: میدونم ولی خیلی عصبانیم کرده
تهیونگ: البته حقم داری
تهیونگ
فعلا من پیشش میمونم تو برو خونه و تا ۲ روز اینجا نیا
کوک: باشه خیلی از دستش عصبانیم بهتره چند پقت نبینمش... راستی اگه گفت برام مواد بگیر به هیچ وجه نگیر
تهیونگ: باشه حالا برو
(۲ روز بعد)
تهیونگ
۲ روز گذشته بودو به هر سختی یی از ا. ت مراقبت کردم ولی دردش انگار بهتر نشده بود
فکر کردم که اگه یکم بهش مواد بدم حالش بهتر بشه
به زور بهش دارو دادم که خوابید
در کلبه رو قلف کردمو رفتم براش یکم براش گیر بیارم
۱ ساعتی رفته بودم که یکم گیر اوردم
راه افتادم که سریع تر برسم
رسیدم که دیدم پنجره شکستس
سریع پیاده شدم و رفتم ببینم چیکار می کنم
درو باز کردم که خشکم زد
ا. ت افتاده بودو یه تیکه شیشه جاش بود که هم دستش خونی بود هم شیشه یه
سریع رفتم پیششو سر شو گذاشتم رو پاهام
تهیونگ: ا. ت... ا. ت پاشو چیکار کردی
ا. ت: عا ت.. تهیونگ... ا... اومدی؟
تهیونگ: چرا اینکارو کردی
ا. ت: ک.. کوک اومد اینجا
تهیونگ:چی
ا. ت: گ... گف ب... باید ج... جدا شیم(گریه)
تهیونگ: خیله خب الان میبرمت بیمارستان فعلا چیزی نگو
ا. ت: ه... همش... ت... تقصیر م... من بود... د... دیگه نمی خ... خوام زنده باشم
تهیونگ: اون عوضی
چهارم شخص
تهیونگ عصبانی بلند شد و به کوک زنگ زد
*در حال مکالمه*
تهیونگ: بوققق
کوک: چی شده ته
تهیونگ: عوضی چرا بهش همچین چیزی گفتی
ا. ت
با دادش ترسیدم و چشامو بستم
تهیونگ: اروم باش کوک
ا. ت
تهیونگ نشوندمو کمرمو گرفت
تهیونگ: بیا بخور
ا. ت: نمی خورم
کوک: بدش به من من بهس بدم
ا. ت: کوک نمی خورم... اگه واقعا به فکرمی برام مواد بگیر
کوک: گفتم تو باید ترک کنی شاید درد داشته باشه ولی باید تحمل کنی شنیدی باید
تهیونگ
کوک خیلی از دست ا. ت عصبانی شده بود و خیلی سر ا. ت داد می کشید
بلخره به هر روشی دارو رو به ا. ت دادم
خیلی اروم شدو خوابید
کوک: هوف.... تهیونگ باید چیکار کنم
تهیونگ: کوک نباید انقد سرش داد بکشی
کوک: میدونم ولی خیلی عصبانیم کرده
تهیونگ: البته حقم داری
تهیونگ
فعلا من پیشش میمونم تو برو خونه و تا ۲ روز اینجا نیا
کوک: باشه خیلی از دستش عصبانیم بهتره چند پقت نبینمش... راستی اگه گفت برام مواد بگیر به هیچ وجه نگیر
تهیونگ: باشه حالا برو
(۲ روز بعد)
تهیونگ
۲ روز گذشته بودو به هر سختی یی از ا. ت مراقبت کردم ولی دردش انگار بهتر نشده بود
فکر کردم که اگه یکم بهش مواد بدم حالش بهتر بشه
به زور بهش دارو دادم که خوابید
در کلبه رو قلف کردمو رفتم براش یکم براش گیر بیارم
۱ ساعتی رفته بودم که یکم گیر اوردم
راه افتادم که سریع تر برسم
رسیدم که دیدم پنجره شکستس
سریع پیاده شدم و رفتم ببینم چیکار می کنم
درو باز کردم که خشکم زد
ا. ت افتاده بودو یه تیکه شیشه جاش بود که هم دستش خونی بود هم شیشه یه
سریع رفتم پیششو سر شو گذاشتم رو پاهام
تهیونگ: ا. ت... ا. ت پاشو چیکار کردی
ا. ت: عا ت.. تهیونگ... ا... اومدی؟
تهیونگ: چرا اینکارو کردی
ا. ت: ک.. کوک اومد اینجا
تهیونگ:چی
ا. ت: گ... گف ب... باید ج... جدا شیم(گریه)
تهیونگ: خیله خب الان میبرمت بیمارستان فعلا چیزی نگو
ا. ت: ه... همش... ت... تقصیر م... من بود... د... دیگه نمی خ... خوام زنده باشم
تهیونگ: اون عوضی
چهارم شخص
تهیونگ عصبانی بلند شد و به کوک زنگ زد
*در حال مکالمه*
تهیونگ: بوققق
کوک: چی شده ته
تهیونگ: عوضی چرا بهش همچین چیزی گفتی
۵۷.۰k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.