Crazy Silence
Crazy Silence...
پارت بیست و دوم
_________________
ویو جونگکوک
در سلول رو باز کرد و وارد شد
_ا.ت گفتم که هیچی ندارم ...
#به من چیزی نگفتی ...
جیهوپ سرش رو آورد بالا نگاهی به جونگکوک کرد
_عاشق شیفته ای ا.ت اینجاست که ...
#چی؟!
_یعنی میخوای بگی عاشق ا.ت نیستی؟!....خیلی ضایعه اییی پسر...البته ...حق هم داری چون منم ا.ت رو خیلی دوست دارم ولی حیف که کارم اشتباهه ...
#نیامدم اینجا این حرف ها رو بشنوم
_خب ...بگو ...تو چه سوالی داری ؟!
#تو قاتل دوم رو میشناسی؟!
_قاتل دوم ؟!...
#گفتی نگهبان جنگل رو تو نکشتی پس...میدونی کی کشتتش ؟!
_من اصلا تو اون جنگل نبودم ...
#چرا داری بحث و عوض میکنی
_اره خب....قاتل دوم رو میشناسم و صددرصد شما هم میشناسید ...چون یکی از اطرافیان شماست ...درست مثل من ....ا.ت که خیلی قبولش داشت ...
#ا.ت....اون کسی که ما میشناسیمش کیه؟!
_خب ...من گفتم قاتل دوم رو میشناسم نگفتم اسمش رو بهتون میگم که خودت دنبالش بگرد...
#جانگ هوسوک!...
_چرا چرا...یه راه هست ...
#چی؟!
_کدومتون تو بیمارستان بود...یونگی....میخواستم بکشمش اما خیلی زود گیر افتادم پس ....تو به جای من اینکار رو بکن
#چی؟!
_مگه نمیخوای بدونی قاتل دوم کیه ؟!....یونگی رو بکش هروقت کشتیش بیا تا قاتلی که دنبالش میگردی رو بگم کیه...
#من همچین کاری نمیکنم ....حالا مثل آدم بگو قاتلی که ما میخوایم کی هست ...
_خیلی راحته ...البته تا وقتی چشم و گوشتون رو باز کنید و دوباره احمق بازی در نیارید ...
جونگکوک:یونگی رو میکشم ...ولی ...تنها کسی که بهش میگی قاتل کیه منم ...نه ا.ت نه بقیه ...
_میخوای جلو ا.ت بالا بیای؟!...هرچقدر هم خودت رو بالا بکشی بازم وقتی بفهمه برادرش رو کشتی از چشمش میافتی....
#اونش دیگه به تو مربوط نیست ....
از سلول بیرون اومد گوشیش رو برداشت و با ا.ت تماس گرفت
ات:الو کوک معلوم هست کجا رفتی ؟!...
#ا.ت بیا پارک دایون کار مهمی باهات دارم...
ات:باشه ....
ویو ا.ت
تلفن رو قطع کردم که تهیونگ گفت
ته:کوک بود؟!....کجا بود؟!
ات:گفت بیام پارک دایون باید یه چیز مهمی بهم بگه
ته:یه چیز مهم؟!...وایی جونگکوک الان نه(آروم)
ا.ت سمت پارک دایون حرکت کرد ...بعد از ده دقیقه رسید نگاهی به اطراف کرد و که جونگکوک رو روی نیمکت ها دید ...سمتش رفت که....
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#J_HOPE#BANGTAN
پارت بیست و دوم
_________________
ویو جونگکوک
در سلول رو باز کرد و وارد شد
_ا.ت گفتم که هیچی ندارم ...
#به من چیزی نگفتی ...
جیهوپ سرش رو آورد بالا نگاهی به جونگکوک کرد
_عاشق شیفته ای ا.ت اینجاست که ...
#چی؟!
_یعنی میخوای بگی عاشق ا.ت نیستی؟!....خیلی ضایعه اییی پسر...البته ...حق هم داری چون منم ا.ت رو خیلی دوست دارم ولی حیف که کارم اشتباهه ...
#نیامدم اینجا این حرف ها رو بشنوم
_خب ...بگو ...تو چه سوالی داری ؟!
#تو قاتل دوم رو میشناسی؟!
_قاتل دوم ؟!...
#گفتی نگهبان جنگل رو تو نکشتی پس...میدونی کی کشتتش ؟!
_من اصلا تو اون جنگل نبودم ...
#چرا داری بحث و عوض میکنی
_اره خب....قاتل دوم رو میشناسم و صددرصد شما هم میشناسید ...چون یکی از اطرافیان شماست ...درست مثل من ....ا.ت که خیلی قبولش داشت ...
#ا.ت....اون کسی که ما میشناسیمش کیه؟!
_خب ...من گفتم قاتل دوم رو میشناسم نگفتم اسمش رو بهتون میگم که خودت دنبالش بگرد...
#جانگ هوسوک!...
_چرا چرا...یه راه هست ...
#چی؟!
_کدومتون تو بیمارستان بود...یونگی....میخواستم بکشمش اما خیلی زود گیر افتادم پس ....تو به جای من اینکار رو بکن
#چی؟!
_مگه نمیخوای بدونی قاتل دوم کیه ؟!....یونگی رو بکش هروقت کشتیش بیا تا قاتلی که دنبالش میگردی رو بگم کیه...
#من همچین کاری نمیکنم ....حالا مثل آدم بگو قاتلی که ما میخوایم کی هست ...
_خیلی راحته ...البته تا وقتی چشم و گوشتون رو باز کنید و دوباره احمق بازی در نیارید ...
جونگکوک:یونگی رو میکشم ...ولی ...تنها کسی که بهش میگی قاتل کیه منم ...نه ا.ت نه بقیه ...
_میخوای جلو ا.ت بالا بیای؟!...هرچقدر هم خودت رو بالا بکشی بازم وقتی بفهمه برادرش رو کشتی از چشمش میافتی....
#اونش دیگه به تو مربوط نیست ....
از سلول بیرون اومد گوشیش رو برداشت و با ا.ت تماس گرفت
ات:الو کوک معلوم هست کجا رفتی ؟!...
#ا.ت بیا پارک دایون کار مهمی باهات دارم...
ات:باشه ....
ویو ا.ت
تلفن رو قطع کردم که تهیونگ گفت
ته:کوک بود؟!....کجا بود؟!
ات:گفت بیام پارک دایون باید یه چیز مهمی بهم بگه
ته:یه چیز مهم؟!...وایی جونگکوک الان نه(آروم)
ا.ت سمت پارک دایون حرکت کرد ...بعد از ده دقیقه رسید نگاهی به اطراف کرد و که جونگکوک رو روی نیمکت ها دید ...سمتش رفت که....
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#J_HOPE#BANGTAN
- ۸.۲k
- ۲۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط