Crazy Silence
Crazy Silence...
پارت بیست و چهارم
_____________________
ویو ا.ت
وارد دفتر کارش شد که پسرا رو دید
ات:چرا همیشه تو اتاق من جمع میشید ؟!
ته:چون همیشه تو نیستی و ما باید منتظرت باشیم
ات:خدایا (خنده)
#کجا رفته بودی؟؟
ات:رفته بودم پیش جانی ... باهاش دوست شدم قرار شد بهمون کمک کنه تا قاتل دوم رو پیدا کنیم
جین:تو که میگی قاتل دوم خودشه!
ا.ت نگاهی به جونگکوک کرد
#من بهشون نگفتم ...یعنی من به تهیونگ هیونگ گفتم بهش هم گفتم به کسی نگه فعلا ولی ...گفت
ات:خودم میدونم باید چیکار کنم
نامجون:ما با هم یه تیم هستیم ا.ت...هیچکس اینجا تنها کاری رو انجام نمیده ...
ات:واقعا!؟....باشه پس برید جای من یا جونگکوک یونگی رو بکشید تا خود جیهوپ بگه قاتل دوم کیه...برید دیگه (کمی عصبی)
جین:چرا آنقدر عصبی هستی ا.ت....
ات:جانی...
#جانی چی؟!
ات:بهم گفته حالا که دوباره باهم دوست شدیم امشب ...باهاش بخوابم ...تا...
#نمیخوام ادامش رو بشنوم ...
ات:ما مجبوریم ...
#دیوونه شدی؟!....آرهه؟!(داد)
ات:خفه شو جونگکوک...بکهیون(آروم)
ته:چی؟!
ات:ا،الان میام ....
ا.ت سریع از دفتر خارج شد
گوشی شو گرفت تماسی با بکهیون برقرار کرد
@جانم ؟!
ات:بکهیون میخوام برای یک هفته تو شرکت تو کار کنم
@شرکت من؟!....تو؟!....برای چی؟!
ات:یادمه چند روز پیش میگفتی یه نفر به اسم جانی تو شرکتت سهام دار بوده ....الان چی شده؟!
@هنوز هم هست ولی ...لی جانی رو میگی؟!
ات:آره همون ....کار دارم امشب برام بلیط بگیر
@اوکیه...یه بلیط ساعت هفت دارم خالیه ...میگیری؟!
ات:آره ...
نگاهی به ساعت گوشی کرد ساعت پنج و نیم بعد از ظهر بود سمت خونه حرکت کرد و بعد از جمع کردن وسایلش سمت فرودگاه رفت به هیچکدوم از پسرا در مورد کارش نگفته بود با صدای گوشیش از افکارش بیرون اومد نگاهی به صفحه گوشی انداخت اسم جونگکوک بود ...گوشی رو روی سایلنت گذاشت ... میدونست هیچکدوم از پسرا قبول نمیکنن ا.ت تنها بره برای کاری که میخواد انجام بده یا اصلا راضی بشن ا.ت نقشه شو عملی کنه ...به بکهیون گفته بود به کسی نگه در مورد این مسافرت
پرش زمانی به دو روز بعد
توی شرکت بکهیون داخل دفتر بکهیون نشسته بود و نگاهی به پرونده کسایی اینجا استخدام میشدند انداخت ....با جیغی که منشی کشید سریع از دفتر بیرون اومد سمت منشی رفت
ات:چیش...
با دیدن جسدی که روی زمین افتاده بود حرفش نصفه ماند ...
نگاهی به اطراف کرد
ات:همینجا باش جایی نرو به رئیست هم زنگ بزن
&چ،چشم
سریع سمت اتاق کنترل رفت ...در رو باز کرد و فلش رو از داخل دستگاه کشید بیرون تا فیلم های ظبط شده رو داشته باشه که....
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#BANGTAN#fake#J_HOPE#BTS#ARMY
پارت بیست و چهارم
_____________________
ویو ا.ت
وارد دفتر کارش شد که پسرا رو دید
ات:چرا همیشه تو اتاق من جمع میشید ؟!
ته:چون همیشه تو نیستی و ما باید منتظرت باشیم
ات:خدایا (خنده)
#کجا رفته بودی؟؟
ات:رفته بودم پیش جانی ... باهاش دوست شدم قرار شد بهمون کمک کنه تا قاتل دوم رو پیدا کنیم
جین:تو که میگی قاتل دوم خودشه!
ا.ت نگاهی به جونگکوک کرد
#من بهشون نگفتم ...یعنی من به تهیونگ هیونگ گفتم بهش هم گفتم به کسی نگه فعلا ولی ...گفت
ات:خودم میدونم باید چیکار کنم
نامجون:ما با هم یه تیم هستیم ا.ت...هیچکس اینجا تنها کاری رو انجام نمیده ...
ات:واقعا!؟....باشه پس برید جای من یا جونگکوک یونگی رو بکشید تا خود جیهوپ بگه قاتل دوم کیه...برید دیگه (کمی عصبی)
جین:چرا آنقدر عصبی هستی ا.ت....
ات:جانی...
#جانی چی؟!
ات:بهم گفته حالا که دوباره باهم دوست شدیم امشب ...باهاش بخوابم ...تا...
#نمیخوام ادامش رو بشنوم ...
ات:ما مجبوریم ...
#دیوونه شدی؟!....آرهه؟!(داد)
ات:خفه شو جونگکوک...بکهیون(آروم)
ته:چی؟!
ات:ا،الان میام ....
ا.ت سریع از دفتر خارج شد
گوشی شو گرفت تماسی با بکهیون برقرار کرد
@جانم ؟!
ات:بکهیون میخوام برای یک هفته تو شرکت تو کار کنم
@شرکت من؟!....تو؟!....برای چی؟!
ات:یادمه چند روز پیش میگفتی یه نفر به اسم جانی تو شرکتت سهام دار بوده ....الان چی شده؟!
@هنوز هم هست ولی ...لی جانی رو میگی؟!
ات:آره همون ....کار دارم امشب برام بلیط بگیر
@اوکیه...یه بلیط ساعت هفت دارم خالیه ...میگیری؟!
ات:آره ...
نگاهی به ساعت گوشی کرد ساعت پنج و نیم بعد از ظهر بود سمت خونه حرکت کرد و بعد از جمع کردن وسایلش سمت فرودگاه رفت به هیچکدوم از پسرا در مورد کارش نگفته بود با صدای گوشیش از افکارش بیرون اومد نگاهی به صفحه گوشی انداخت اسم جونگکوک بود ...گوشی رو روی سایلنت گذاشت ... میدونست هیچکدوم از پسرا قبول نمیکنن ا.ت تنها بره برای کاری که میخواد انجام بده یا اصلا راضی بشن ا.ت نقشه شو عملی کنه ...به بکهیون گفته بود به کسی نگه در مورد این مسافرت
پرش زمانی به دو روز بعد
توی شرکت بکهیون داخل دفتر بکهیون نشسته بود و نگاهی به پرونده کسایی اینجا استخدام میشدند انداخت ....با جیغی که منشی کشید سریع از دفتر بیرون اومد سمت منشی رفت
ات:چیش...
با دیدن جسدی که روی زمین افتاده بود حرفش نصفه ماند ...
نگاهی به اطراف کرد
ات:همینجا باش جایی نرو به رئیست هم زنگ بزن
&چ،چشم
سریع سمت اتاق کنترل رفت ...در رو باز کرد و فلش رو از داخل دستگاه کشید بیرون تا فیلم های ظبط شده رو داشته باشه که....
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#BANGTAN#fake#J_HOPE#BTS#ARMY
- ۷.۸k
- ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط