پرش زمانی ی یع ماه بعد
پرش زمانی ی یع ماه بعد
ا.ت:شین هع دلم برات تنگ میشه
شین هه:مااماان فقط میریم بوسان
ا.ت:خودت میگی بوسان اسگل بوسان تا اینجا یه عالمه راهه پس گوه نخور
شین هه:مامان چیزی خورده ب سرت
کوک:مادرت ب تنظیمات کارخونه برگشته
شین هه:اها ...هوپی بریم
هوپی:خدافظ
کوک:خدافظ
شین هه:مامان دلم برات تنگ میشه خدافظ
ا.ت:برو گمشو دل من برات تنگ نمیشه یه نفس راحت میکشم .. خدافظ
رفتند دیگه
«نکته:اون دوتا ازدواج کردند حوصله ندارم بنویسم چ جوری فلیکس هم معلوم نیس چیکارش کردند(منحرف هم خودتی)»
کوک:میای یه بازی
ا.ت:چ بازی؟
کوک:«نیشخند»
ا.ت:فکرش هم نکن
کوک:یه بار فقط
ا.ت:برو توبه کن
کوک:من توبه نمیکنم من میخوام تورو.......«استغفرالله»«درست نوشتم؟»
ا.ت:واقعا؟
کوک:اوهوم
ا.ت:اوکی
کوک:اوکی؟
ا.ت:اره پسر خاله جون
کوک:پس اوکی
«ذهن منحرف خودتان»
فردا صبح
ویو ا.ت :خوابیده بودم که با یه سطل ابی که روم خالی شد بیدار شدم
ا.ت:العان چ گوهی خوردی؟
کوک:من چ جوری تورو بخورم هاان
ا.ت:فرار کن
کوک:ها؟
ا.ت:گفتم فرار کن تا نزدم جرت ندادم
کوک:دیشب که من داشتم جرت میدادم«ادمینتون ذوب شد »
ا.ت:نفس عمیق هوفففف
ا.ت:کووووووووووکککک«داد»
«در حال زدن کوک»،
کوک:گوه خوردم
ا.ت:چی خوردی؟
کوک:تورو خوردم
ا.ت:هوففف از جلو چشام دور شو
کوک:اوکی
بعد از ظهر شد کوک رفته بود شرکت منم حوصله ام سر رفت گفتم برم شرکت پیشش..........
«ادامه دارد پارت بعد جالب میشود »
«گفتم دیگه زیادی از ماجرای جونگ کوک جدا شدیم اینگونه کردم»(منحرف خودتی)
ا.ت:شین هع دلم برات تنگ میشه
شین هه:مااماان فقط میریم بوسان
ا.ت:خودت میگی بوسان اسگل بوسان تا اینجا یه عالمه راهه پس گوه نخور
شین هه:مامان چیزی خورده ب سرت
کوک:مادرت ب تنظیمات کارخونه برگشته
شین هه:اها ...هوپی بریم
هوپی:خدافظ
کوک:خدافظ
شین هه:مامان دلم برات تنگ میشه خدافظ
ا.ت:برو گمشو دل من برات تنگ نمیشه یه نفس راحت میکشم .. خدافظ
رفتند دیگه
«نکته:اون دوتا ازدواج کردند حوصله ندارم بنویسم چ جوری فلیکس هم معلوم نیس چیکارش کردند(منحرف هم خودتی)»
کوک:میای یه بازی
ا.ت:چ بازی؟
کوک:«نیشخند»
ا.ت:فکرش هم نکن
کوک:یه بار فقط
ا.ت:برو توبه کن
کوک:من توبه نمیکنم من میخوام تورو.......«استغفرالله»«درست نوشتم؟»
ا.ت:واقعا؟
کوک:اوهوم
ا.ت:اوکی
کوک:اوکی؟
ا.ت:اره پسر خاله جون
کوک:پس اوکی
«ذهن منحرف خودتان»
فردا صبح
ویو ا.ت :خوابیده بودم که با یه سطل ابی که روم خالی شد بیدار شدم
ا.ت:العان چ گوهی خوردی؟
کوک:من چ جوری تورو بخورم هاان
ا.ت:فرار کن
کوک:ها؟
ا.ت:گفتم فرار کن تا نزدم جرت ندادم
کوک:دیشب که من داشتم جرت میدادم«ادمینتون ذوب شد »
ا.ت:نفس عمیق هوفففف
ا.ت:کووووووووووکککک«داد»
«در حال زدن کوک»،
کوک:گوه خوردم
ا.ت:چی خوردی؟
کوک:تورو خوردم
ا.ت:هوففف از جلو چشام دور شو
کوک:اوکی
بعد از ظهر شد کوک رفته بود شرکت منم حوصله ام سر رفت گفتم برم شرکت پیشش..........
«ادامه دارد پارت بعد جالب میشود »
«گفتم دیگه زیادی از ماجرای جونگ کوک جدا شدیم اینگونه کردم»(منحرف خودتی)
۹.۹k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.