از مونالیزای لبخند تو

از مونالیزای لبخند تو
در قاب عکسِ شیکِ نگاه دیگری.. که
پایین می‌بَرَد آبِ ذوق
از گلوی گونه‌های برافروخته از عشق تو.. تا
ژوکوندِ چروکیدهٔ قهقهه‌های آغشته به جنونِ لایتناهیِ من
در انعکاسِ بی‌رحمِ بی‌کسی‌های آینه‌ای زنگار گرفته.. که
کِدر می‌کند صورتِ بَزَک کردهٔ خیالِ مرا..
تفاوت به اندازهٔ یک آغوش است..

من
از احسانِ یک آغوش
در خیریهٔ تنهایی‌های تو بیمناک .. و
تو
از آرامش منوط
به قرص‌های اعصابِ من بی‌خبری..

بی‌خبری.. آری..
از اندوهِ خنده‌ها
و طنز لامروت اشک‌های من..
و از بغض‌های ناشکسته از غرورِ این شعر
که در گلوی شاعر پا به خفگی می‌سایند،
چیزی نمی‌دانی..

ولی من می‌دانم
که در گرگ و میشِ لرز کرده
از هراسِ تنهایی
هرگز قدم نزده‌ای.. تا بدانی
حال ترس‌های جوگندمی مردی را
که هر شب هم‌خوابهٔ کابوسِ رفتنت است.. و
هر صبح بیدار شدهٔ وحشت نبودنت..

دست از من شُسته‌ای..
شبیه سیگاری که به سرفه رسیده است
شبیه شعری که کارش به شِر کشیده است
شبیه بغضی که به اشک پناه برده است
شبیه آتشی که به خاکستر نشسته است
شبیه قاب عکس عشقی که شکسته است
شبیه عطر تو که از پشت لب‌هایم پریده است

شبیه منی که
از شعر و عشق و نفس..
افتاده است..

#حمیدرضا_هندی
۹۶.۰۲.۱۰


صمیمانه ممنون‌تان هستم که‌
در صورت بازنشر
نام نویسنده را فراموش نمی‌کنید...
دیدگاه ها (۲)

امشب شب میلاد علمدار حسین استمیلاد علمـدار وفـادار حسیـن است...

استادِ مولانا که خورشید استهفت آسمان را هیچ می‌دیدستما هم ده...

اگه یه قرن هم از یه اتفاق گذشته باشه،فقط یه اشاره کوچیک کافی...

شهر از هجومِ خاطره‌هایت به من پُر استبعد از تو، شهر از منِ د...

رمان: زخم عشقِ توپـارت اول🙇🏻‍♀️💓︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط