اسلاید2 لباس سوزومه برای کافه
اسلاید2 لباس سوزومه برای کافه
ری: ابشار نیاگارا چطور
سوزومه: خوبه ولی فردا رو باید بپیچونیم چون تا برسیم عصر میشه
ری: برای بردا هممون به یه بهانه ای باید بپیچونیم
سوزومه: برید بشینید دبیر داره میاد
«بعد مدرسه»
ویو سوزومه
از مدرسه اومدم بیرون جنیور منتظر بود داشتم میرفتم طرفش که یکی از کنارم رد شد و جلوی جنیور وایستاد
دختره: سلام جنیور
جنیور: سلام
دختره: من نانسی تیلورم
جنیور: خوش وقتم
دختره: راستش یه مدت ازت خوشم میاد میشه باهام قرار بزاری
جنیور: ببخشید ولی من به یکی دیگه علاقه دارم
دختر: میتونم درکتون کنم ببخشید وقتتو گرفتم
جنیور: خواهش میکنم (دختره رفت)
سوزومه: کی بود
جنیور: همکلاسیم
سوزومه: چرا ردش کردی توکه با کسی نیستی.......... اومممم اگه درست شنیده باشم گفتی از یکی دیگه خوشت میاد....... دختره کیه که دل داداش منو برده
جنیور: سوار شو من باید برم جایی
سوزومه: ایششش الان نمیگی یعنی
رفتیم خونه الن ناهار پخته بود لباس فرمم رو در اوردمو یه دوش گرفتم یه لباس راحت پوشیدمو رفتم پایین جنیور هم نشسته بود بعد ناهار رفتم اتاقمو وسایلم رو برای سفر فردا اماده کردم با دخترا لباس هایی که میخوام بپوشیم رو هماهنگ کردیم یه نگاه به ساعت کردم دیدم از سه و نیم گذشته بود
سوزومه: وای دیرم شده
سری لباسام رو پوشیدمو یه میکاپ سبک کردم مو رفتم سمت اتاق جنیور در زدمو واد شدم
جنیور: ای خدا صد بار گفتم اجازه بگیر
سوزومه: ما میخوایم بریم ابشار نیاگارا میای
جنیور: مدرسه نمیرید
سوزومه: می پیچونیمش
جنیور: فردا درسای مهمی دارم
ری: ابشار نیاگارا چطور
سوزومه: خوبه ولی فردا رو باید بپیچونیم چون تا برسیم عصر میشه
ری: برای بردا هممون به یه بهانه ای باید بپیچونیم
سوزومه: برید بشینید دبیر داره میاد
«بعد مدرسه»
ویو سوزومه
از مدرسه اومدم بیرون جنیور منتظر بود داشتم میرفتم طرفش که یکی از کنارم رد شد و جلوی جنیور وایستاد
دختره: سلام جنیور
جنیور: سلام
دختره: من نانسی تیلورم
جنیور: خوش وقتم
دختره: راستش یه مدت ازت خوشم میاد میشه باهام قرار بزاری
جنیور: ببخشید ولی من به یکی دیگه علاقه دارم
دختر: میتونم درکتون کنم ببخشید وقتتو گرفتم
جنیور: خواهش میکنم (دختره رفت)
سوزومه: کی بود
جنیور: همکلاسیم
سوزومه: چرا ردش کردی توکه با کسی نیستی.......... اومممم اگه درست شنیده باشم گفتی از یکی دیگه خوشت میاد....... دختره کیه که دل داداش منو برده
جنیور: سوار شو من باید برم جایی
سوزومه: ایششش الان نمیگی یعنی
رفتیم خونه الن ناهار پخته بود لباس فرمم رو در اوردمو یه دوش گرفتم یه لباس راحت پوشیدمو رفتم پایین جنیور هم نشسته بود بعد ناهار رفتم اتاقمو وسایلم رو برای سفر فردا اماده کردم با دخترا لباس هایی که میخوام بپوشیم رو هماهنگ کردیم یه نگاه به ساعت کردم دیدم از سه و نیم گذشته بود
سوزومه: وای دیرم شده
سری لباسام رو پوشیدمو یه میکاپ سبک کردم مو رفتم سمت اتاق جنیور در زدمو واد شدم
جنیور: ای خدا صد بار گفتم اجازه بگیر
سوزومه: ما میخوایم بریم ابشار نیاگارا میای
جنیور: مدرسه نمیرید
سوزومه: می پیچونیمش
جنیور: فردا درسای مهمی دارم
۳۰۷
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.