فیک مافیای من پارت آخر

ویو فیلیکس
باورم نمیشه بک هیون به یونا تجاوز کرده!
سریع رفتم داخل خونه یونا رو مبل خواب بود. رفتم لباسش رو دادم بالا و دیدم شکمش زخمه.
+فی... فیلیکس داری چیکار میکنی؟!
_برای این ازم خجالت میکشیدی؟(با داد)
+م... من... من متاسفم(با گریه شدید)
_چرا ازم مخفیش کردی(عربده)
+میترسیدم ولم کنی(گریه)
ویو فیلیکس
خیلی عصبانی بودم ولی وقتی دیدم اینجوری داره گریه میکنه نتونستم تحمل کنم. رفتم بغلش کردم و نوازشش کردم.
_باشه باشه تموم شد دیگه. تموم شد هیشششش.
ویو فیلیکس
بعد از نیم ساعت یونا تو بغل خوابش برد. بردم گذاشتمش روی تخت و رفتم سراغ بک هیون و بدون اینکه کسی بفهمه کشتمش.
+اومدی فیلیکس
_همه چی تموم شد اون بک هیونه حرومزاده رو کشتم
+واقعا
_آره
+عاشقتم
_منم
دو سال بعد
ویو یونا
ما الان یه دختر کوچولو خوشگل داریم و زندگیمون خیلی خوبه.

پایان
دیدگاه ها (۴)

لباس فرم لیا

درخواست سناریو و تکپارتی و چند پارتی هاتونو زیر این پست بدید...

لباس یونا برای مهمونی

فیک مافیای من پارت 7

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟗عشق مافیا ویو یونادستام میلرزه. با ترس همراه جونگ کوک ...

ازدواج اجباری

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط