ᵖ4
#افسونگر آبی
#فلیکس
اگه جنبه نداری نخون!
+ستاره ها زیبان!مگه نه؟
-اره ولی نه به زیبایی تو!😚
+ههه
*بهت نزدیکتر شد دستتو تو دستاش قفل کرد و گفت...
+حتی نمیتونی حدس بزنی چقدر عاشقتم
*دستشو رو نشیمنگاهت می کشید و لبشو رو لبت قرار داد و لباتو آروم آروم مک میزد و توهم دستنو دور گردنش قرار داری و خودتو بیشتر بهش چسبوندی...
*(بعد بیست مین از هم جدا شدین)
𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚
خیلی تحریک شده بودم و از اونجایی که ا٫ت حاملست نمیخواستم بهش فشار بیاد پس رفتم ی دوش ۱۵ مینی گرفتم تا یکم حالم میزون شه که نشد رفتم تو اتاق مشترکمون تا لباس بردارم بپوشم دیدم ا٫ت خوابه پس خیلی آروم گوشیمو از تو دستش کش رفتم و چراق قوه زدم تا ی لباس از تو کشو لباسا بردارم...
نمیخواستم به روش بردارم ولی داشت کشو باز میکرد بیدار شدم...
میلی آروم آروم روتخت نشستم که بیدار نشه که یهو...
-آفیت باشه چاگی
و ی کیس ریز رو لبم گذاشت و منم با خیال راحت رو تخت دراز کشیدم و ا٫ت رو کشیدم سمت خودم و بقلش کردم و آروم آروم میبوسیدمش که یهو...
-چه گرمه
و یجوری رو خودم گذاشتمش که سرش رو سینم بود و بدنش بین دست رو پام و پاش ساف داشت فرو میرفت تو فاکم ، د اخه این همه جا چرا اونجااااا و باعث میشد بیشتر تحریک بشم و هی شر شر عرق میریختم
-پام همونجا میمونه و حق نداری پامو از جابجا کنی وگرنه ساف پامو میکنم اون وسط
+یااااا حداقل یزره به فکرم باش تو حامله ای و برات ظرر داره نکنه میخوای بچمون در آینده مث تو باشه؟
-مشکلیه؟بچه خودمه و خودم قراره بدنیا بیارمش
+بچه خودمه خودم با یکوچولو از کمک تو ساختمش
-بجای این همه غر زدن باهام همراهی کن
+ها چ-
نزاشت حرفمو بزنم که پاشو بیشتر فرو کرد تو جای نباید و با کف سینمو فشار میداد و لبمو وحشیانه مک میزد و باعث شد تحریک بشم و کنترلمو از دست بدم جامو باهاش عوض کردم الان من روش افتاده بودم و یقشو کشیدم پایین سوتینشو تو تنش جر دادم (اونم همراهی میکرد البته بقیر از قسمت سوتین🤣🤣🤣)کدود سی مین گذشت و کلی مک زدم و کیس مارک گذاشتم و گاز گرفتم و هر لحظه بیشتر دلم میرفت پیش اون بچه بی گناه و بعدش یکم از روش بلند شدم شلوارم و شرتمو کندم و روش وحشی تر خیمه زدم و شلوارشو کندم و شرتش رو هم جر دادم🤓و بیست مین باهاش ساک زدم طوری که ازش خون میچکید که پردش پاره شد و باعث شد بچه سقط بشه و صدای ناله هاش ی بیشتر میشد
+قراره کل شب فقط اسسمو ناله کنی
و خودمو روش میزون کردم و مجبورش کردم که همراهی کنه حدود سی مین گذشت که کم مونده بود بالا بیاره که ی لحظه از قیافش معلوم بود که چی میخواد بگه منم بلندش کردم گذاشتمش رو وان و میشستمش که به هوش اومد ولی چیزی نمیگفت و همین که دیدم داره گریش میگیره سرشو گذاشتم رو پام و اروم آروم موهاشو میشستم که یهو...
-هقق هققق ف- فلیکس هققق تو هققق چرا باهام هقققققق اینکارو کردی؟!من هقق بهت اعتماد کردم هقققق و گذاشتم تحریک بودنتو حققق روم خالی کنی ولی تو!جز خراب کردن همچی هقققققق کار دیگه ای نکردی!
همین که خواست غر غر کردنشو ادامه بده گلوشو گرفتم و گفتم...
+به اندازه کافی شنیدم ، حق داری ازم متنفر باشی
پاشدم و ا٫ت رو به حال خودش گذاشتم و رفتم تو اتاق و لباسمو پوشیدم و ی لباس براش برداشتم و همینطور حوله و بردم کنار در حموم گذاشتم و جعبه کمک های اولیه رو برداشتم رو در زدم...
-ها؟
+خودت از پس کار هات بر میای؟
-چی فک میکنی؟
لباس ها رو حوله رو دباره بردم تو اتاق و رفتم تو حموم شیر اب رو بستم و ا٫ت رو براید استایل بلند کردم و گذاشتمش رو تخت و حاهایی که خون میومد رو باند پیچی کردم و بعد بیست مین که تموم شد لباساشو بهش پوشوندم و برای اطمینان براش نوار بعداشتی گذاشتم که اگه خوب جاهایی که زخم شده بود رو پانسمان نکرده باشم به لباسش نگیره و موهاشو خشک کردم و بعد پونزده مین رو تخت گذاشتمش و ی دقیقه نشد که صدای خروپفش اومد😂و از پشت بغلش کردم و برای خوابیدن کلنجار میرفتم
.
.
.
.
.
.
خدایا یعنی جدی من اینو نوشتم؟ننههه حلالم کننن 𐙚
-لایک نمیکنی کوشولوی ددی؟
#فلیکس
اگه جنبه نداری نخون!
+ستاره ها زیبان!مگه نه؟
-اره ولی نه به زیبایی تو!😚
+ههه
*بهت نزدیکتر شد دستتو تو دستاش قفل کرد و گفت...
+حتی نمیتونی حدس بزنی چقدر عاشقتم
*دستشو رو نشیمنگاهت می کشید و لبشو رو لبت قرار داد و لباتو آروم آروم مک میزد و توهم دستنو دور گردنش قرار داری و خودتو بیشتر بهش چسبوندی...
*(بعد بیست مین از هم جدا شدین)
𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚𐙚
خیلی تحریک شده بودم و از اونجایی که ا٫ت حاملست نمیخواستم بهش فشار بیاد پس رفتم ی دوش ۱۵ مینی گرفتم تا یکم حالم میزون شه که نشد رفتم تو اتاق مشترکمون تا لباس بردارم بپوشم دیدم ا٫ت خوابه پس خیلی آروم گوشیمو از تو دستش کش رفتم و چراق قوه زدم تا ی لباس از تو کشو لباسا بردارم...
نمیخواستم به روش بردارم ولی داشت کشو باز میکرد بیدار شدم...
میلی آروم آروم روتخت نشستم که بیدار نشه که یهو...
-آفیت باشه چاگی
و ی کیس ریز رو لبم گذاشت و منم با خیال راحت رو تخت دراز کشیدم و ا٫ت رو کشیدم سمت خودم و بقلش کردم و آروم آروم میبوسیدمش که یهو...
-چه گرمه
و یجوری رو خودم گذاشتمش که سرش رو سینم بود و بدنش بین دست رو پام و پاش ساف داشت فرو میرفت تو فاکم ، د اخه این همه جا چرا اونجااااا و باعث میشد بیشتر تحریک بشم و هی شر شر عرق میریختم
-پام همونجا میمونه و حق نداری پامو از جابجا کنی وگرنه ساف پامو میکنم اون وسط
+یااااا حداقل یزره به فکرم باش تو حامله ای و برات ظرر داره نکنه میخوای بچمون در آینده مث تو باشه؟
-مشکلیه؟بچه خودمه و خودم قراره بدنیا بیارمش
+بچه خودمه خودم با یکوچولو از کمک تو ساختمش
-بجای این همه غر زدن باهام همراهی کن
+ها چ-
نزاشت حرفمو بزنم که پاشو بیشتر فرو کرد تو جای نباید و با کف سینمو فشار میداد و لبمو وحشیانه مک میزد و باعث شد تحریک بشم و کنترلمو از دست بدم جامو باهاش عوض کردم الان من روش افتاده بودم و یقشو کشیدم پایین سوتینشو تو تنش جر دادم (اونم همراهی میکرد البته بقیر از قسمت سوتین🤣🤣🤣)کدود سی مین گذشت و کلی مک زدم و کیس مارک گذاشتم و گاز گرفتم و هر لحظه بیشتر دلم میرفت پیش اون بچه بی گناه و بعدش یکم از روش بلند شدم شلوارم و شرتمو کندم و روش وحشی تر خیمه زدم و شلوارشو کندم و شرتش رو هم جر دادم🤓و بیست مین باهاش ساک زدم طوری که ازش خون میچکید که پردش پاره شد و باعث شد بچه سقط بشه و صدای ناله هاش ی بیشتر میشد
+قراره کل شب فقط اسسمو ناله کنی
و خودمو روش میزون کردم و مجبورش کردم که همراهی کنه حدود سی مین گذشت که کم مونده بود بالا بیاره که ی لحظه از قیافش معلوم بود که چی میخواد بگه منم بلندش کردم گذاشتمش رو وان و میشستمش که به هوش اومد ولی چیزی نمیگفت و همین که دیدم داره گریش میگیره سرشو گذاشتم رو پام و اروم آروم موهاشو میشستم که یهو...
-هقق هققق ف- فلیکس هققق تو هققق چرا باهام هقققققق اینکارو کردی؟!من هقق بهت اعتماد کردم هقققق و گذاشتم تحریک بودنتو حققق روم خالی کنی ولی تو!جز خراب کردن همچی هقققققق کار دیگه ای نکردی!
همین که خواست غر غر کردنشو ادامه بده گلوشو گرفتم و گفتم...
+به اندازه کافی شنیدم ، حق داری ازم متنفر باشی
پاشدم و ا٫ت رو به حال خودش گذاشتم و رفتم تو اتاق و لباسمو پوشیدم و ی لباس براش برداشتم و همینطور حوله و بردم کنار در حموم گذاشتم و جعبه کمک های اولیه رو برداشتم رو در زدم...
-ها؟
+خودت از پس کار هات بر میای؟
-چی فک میکنی؟
لباس ها رو حوله رو دباره بردم تو اتاق و رفتم تو حموم شیر اب رو بستم و ا٫ت رو براید استایل بلند کردم و گذاشتمش رو تخت و حاهایی که خون میومد رو باند پیچی کردم و بعد بیست مین که تموم شد لباساشو بهش پوشوندم و برای اطمینان براش نوار بعداشتی گذاشتم که اگه خوب جاهایی که زخم شده بود رو پانسمان نکرده باشم به لباسش نگیره و موهاشو خشک کردم و بعد پونزده مین رو تخت گذاشتمش و ی دقیقه نشد که صدای خروپفش اومد😂و از پشت بغلش کردم و برای خوابیدن کلنجار میرفتم
.
.
.
.
.
.
خدایا یعنی جدی من اینو نوشتم؟ننههه حلالم کننن 𐙚
-لایک نمیکنی کوشولوی ددی؟
- ۷۴
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط