پارت نود سه غریبه آشنا
#پارت_نود_سه #غریبه_آشنا
سهون:
معاون زنگ زد و قرار بعدی رو مشخص کرد،قرار توی یه رستوران...امروز برای ناهار...لباس پوشیدم رفتم بیرون،قرار بود با ماشین خودم ببرمش،با ماشین جلوی در منتظرش شدم،اومد سوار شد
+سلام
-سلام
راه افتادم،هیچ حرف زده نمیشد،اینطوری هم خیلی بهتر بود،حوصله حرف زدن باهاش رو نداشتم...گوشیم زنگ زد،ئونسو بود
+الو ئونسو جان
-اوپا کجا رفتی یهو امروز بعد از ناهار قرار بود دوباره بریم تمرین
+من بیرونم شما برید واسه تمرین من خودمو میرسونم
-اوپا،به بچه ها چی بگم آخه جای تو خالیه
+معاون زنگ زد ک با یونا برم بیرون الانم دارم میرم تموم ک شد سریع خودمو میرسونم
-باشه...سهون این دفه اذیتش نکنی هااا
+نه چیکارش دارم
-مواظب خودت باش
+توام همینطور
-خداحافظ
+خداحافظ عزیزم
گوشی رو قط کردم گذاشتمش تو جیبم حواسم از رانندگی پرت شد
یونا:سهوووننننن مواظببببببببب باششششششش
چشمامو باز کردم سرم درد میکرد نگاه دور و اطرافم کردم،یونا بیهوش کنارم بود،مردم دور ماشین جمع شده بودن...
+یونا،یونااا خوبی
اصلن تکون نمیخورد
+یونا حرف بزن،یونااا
بزور در ماشین رو باز کردم،سرم گیج بود...همین که مردم شناختن منو شروع کرده بودن به عکس و فیلم گرفتن...در سمت یونا رو باز کردم،میترسیدم تکونش بدم گردنش یا کمرش آسیب ببینه
عصبی شده بودم
+یونا جان،یونا...
سرمو آوردم بالا و داد زدم
+به جای عکس گرفتن یکییی زنگگگگ بزنه به اورژانسسس نمیبینیددد وضعیتوووو
برگشتم سمتی ک خودم نشسته بودم دنبال گوشیم گشتم،از جیبم افتاده بود...خاموش بود...ای وای...حالا چیکار کنم...سرم خیلی گیج بود و درد میکرد...همینجوری ازش خون میرفت...یونا هم بیدار نمیشه نگرانش بودم،درسته ازش خوشم نمیاد ولی تقصیر من بود ک تصادف کردیم...نکنه...نکنههه مرده ک تکون نمیخوره....ای وای...یونااا
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
سهون:
معاون زنگ زد و قرار بعدی رو مشخص کرد،قرار توی یه رستوران...امروز برای ناهار...لباس پوشیدم رفتم بیرون،قرار بود با ماشین خودم ببرمش،با ماشین جلوی در منتظرش شدم،اومد سوار شد
+سلام
-سلام
راه افتادم،هیچ حرف زده نمیشد،اینطوری هم خیلی بهتر بود،حوصله حرف زدن باهاش رو نداشتم...گوشیم زنگ زد،ئونسو بود
+الو ئونسو جان
-اوپا کجا رفتی یهو امروز بعد از ناهار قرار بود دوباره بریم تمرین
+من بیرونم شما برید واسه تمرین من خودمو میرسونم
-اوپا،به بچه ها چی بگم آخه جای تو خالیه
+معاون زنگ زد ک با یونا برم بیرون الانم دارم میرم تموم ک شد سریع خودمو میرسونم
-باشه...سهون این دفه اذیتش نکنی هااا
+نه چیکارش دارم
-مواظب خودت باش
+توام همینطور
-خداحافظ
+خداحافظ عزیزم
گوشی رو قط کردم گذاشتمش تو جیبم حواسم از رانندگی پرت شد
یونا:سهوووننننن مواظببببببببب باششششششش
چشمامو باز کردم سرم درد میکرد نگاه دور و اطرافم کردم،یونا بیهوش کنارم بود،مردم دور ماشین جمع شده بودن...
+یونا،یونااا خوبی
اصلن تکون نمیخورد
+یونا حرف بزن،یونااا
بزور در ماشین رو باز کردم،سرم گیج بود...همین که مردم شناختن منو شروع کرده بودن به عکس و فیلم گرفتن...در سمت یونا رو باز کردم،میترسیدم تکونش بدم گردنش یا کمرش آسیب ببینه
عصبی شده بودم
+یونا جان،یونا...
سرمو آوردم بالا و داد زدم
+به جای عکس گرفتن یکییی زنگگگگ بزنه به اورژانسسس نمیبینیددد وضعیتوووو
برگشتم سمتی ک خودم نشسته بودم دنبال گوشیم گشتم،از جیبم افتاده بود...خاموش بود...ای وای...حالا چیکار کنم...سرم خیلی گیج بود و درد میکرد...همینجوری ازش خون میرفت...یونا هم بیدار نمیشه نگرانش بودم،درسته ازش خوشم نمیاد ولی تقصیر من بود ک تصادف کردیم...نکنه...نکنههه مرده ک تکون نمیخوره....ای وای...یونااا
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
۹.۳k
۲۷ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.