part 9

جونگکوک: آرزو کردم سال دیگه همراه بچمون سومین سالگرد ازدواج مون رو جشن بگیریم
ا.ت: جونگکوک یه سوال بپرسم
جونگکوک: اره عزیزم بپرس
ا.ت: پای یه زن دیگه هم توی زندگیت هست
جونگکوک: معلومه که نه تو تنها دختری هستی که من دوستش دارم
ا.ت: منم همین طور
جونگکوک هم جواب ا.ت رو با یه بوسه کوچک روی لب هایش داد
ا.ت: اوپا خوابم میاد بریم لالا
(ادمین: یاد اون جمله کوک افتادم که گفت من نتیجه لالالالا های مامان بابام هستم لعنت به ذهن من حرف ادمین تون
ا.ت: ادمین جان ادامه بده
ادمین: چشم)
جونگکوک:ولی من خوابم نمیاد
ا.ت:به من چه من میخوام بخوابم
جونگکوک: ولی من میخوام زیرم ناله کنی
ا.ت: جناب جئون من حاملم
جونگکوک: اها شتتتتتت
ا.ت: تقصیر خودته
جونگکوک: خوب بریم بخوابیم
ا.ت: let's go
جونگکوک و ا.ت باهم رفتن روی تخت و اماده خواب شدن
جونگکوک: راستی ا.ت چه آرزوی کردی
ا.ت: آرزو کردم تو همیشه مال من باشی
جونگکوک: ارزوی خوبی کردی
ا.ت: خودم میدونم
جونگکوک: بگیر بخواب من فردا میخوام برم شرکت
.
.
.
.
. فردا صبح
ویو ا.ت
با نور خورشید از خواب ناز بیدار شدم دیم جونگکوک نیست رفتم پایین








بچه حال ندارم بقیش بنویسم اگه تو نونستم بعد براتون پارت بعد رو میزارم