پارت 18
#پارت_18
از سوالم شکه شد...
+ حساس چی بابا ، فقط نمیخوام بفهمن که دختری چون بعدش منم تنبیه میشم
- اها باشه
گفتمو از اتاقش زدم بیرون ، راستشو بخوام بگم دلم یه جواب دیگه ازش میخواست ،،، همون لحظه با صدای در به دلم و هفت جدوآبادش فش دادم رفتم درو باز کردم آرتام بود که گف بریم شام رفتیم جاتون خالی عجب شامیم بودا خیلی خوشمزه بود ، میگم این عربا ترشی نخورن یه چیزی میشنا ...
شامو تموم شد کع ارتام و ارتین با یه یاروه حرف میزن ، فک کنم درباره معامله بود کع خب من هیچی از حرفاشون نمیفهمم توی مدرسم همیشه عربیم کم میشد نمیدونم چه مشکلی با این عربا دارم ...
بلاخره بعد نیم ساعت نگا کردن به درو دیوار حرفاشون تموم شد و آرتام ازم خواست دنبالش برم حیاط ، نشست روی نیمکت و گف منم بشینم نشستمو منتظر به صورتش نگا کردم ....
+ خب فردا همینجا قراره یه مهمونی برگزار بشه و خب معامله هم برگزار میشه
- خب من باید چی کنم
+ تو کاری قرار نی بکنی فقط مواظب بلش زمانی که من نیستم حواست به خودت باشه
- نیستی؟
+ ارع من طول مهمونی برای معامله اصلی میرم پس میخوام حواستو جم کنی ، حالا برو بخواب کع صب باید زود بیدار شی
-چشم
از سوالم شکه شد...
+ حساس چی بابا ، فقط نمیخوام بفهمن که دختری چون بعدش منم تنبیه میشم
- اها باشه
گفتمو از اتاقش زدم بیرون ، راستشو بخوام بگم دلم یه جواب دیگه ازش میخواست ،،، همون لحظه با صدای در به دلم و هفت جدوآبادش فش دادم رفتم درو باز کردم آرتام بود که گف بریم شام رفتیم جاتون خالی عجب شامیم بودا خیلی خوشمزه بود ، میگم این عربا ترشی نخورن یه چیزی میشنا ...
شامو تموم شد کع ارتام و ارتین با یه یاروه حرف میزن ، فک کنم درباره معامله بود کع خب من هیچی از حرفاشون نمیفهمم توی مدرسم همیشه عربیم کم میشد نمیدونم چه مشکلی با این عربا دارم ...
بلاخره بعد نیم ساعت نگا کردن به درو دیوار حرفاشون تموم شد و آرتام ازم خواست دنبالش برم حیاط ، نشست روی نیمکت و گف منم بشینم نشستمو منتظر به صورتش نگا کردم ....
+ خب فردا همینجا قراره یه مهمونی برگزار بشه و خب معامله هم برگزار میشه
- خب من باید چی کنم
+ تو کاری قرار نی بکنی فقط مواظب بلش زمانی که من نیستم حواست به خودت باشه
- نیستی؟
+ ارع من طول مهمونی برای معامله اصلی میرم پس میخوام حواستو جم کنی ، حالا برو بخواب کع صب باید زود بیدار شی
-چشم
۲.۲k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
comments (۵)
no_comment