دنیای درونم را

دنیای درونم را،
نقاشی کنم، گاهی
آن سینه‌ی پرخون را،
طراحی کنم گاهی
بر صفحه‌یِ این دفتر
ناله می‌کشم از دل
بر هر ورقش هر دَم
زاری بِکشم از دل

بر صفحه‌یِ این دفتر
یک ماهی سُرخ آمد
حوض کوچکش امّا
از رویِ ورق جا زد ..
یک بوته‌ی نرگس هم
بر آن طرفش آمد

چایی بِکشیدم من،
تسکینِ دلم گردد
دستی که به جامش خورد
چایی که بِرَفت از دست
نی بر تنِ دفتر رفت
وز دردِ دلم نالید
درد و ماتمم را، هم
بی مرهم و درمان دید

آری اندرم این است
ناشاد ُ کمی مرده
مثلِ کودکی غمگین،
بر روی زمین خورده
دنیای درونِ من،
هر لحظه و دم لَنگَد
بیچار دلِ زارم
با دردِ دلش سر کرد .. :)
به قَلَمِ : #مُــوژآن

📌 اهل قَلَم‌ها نقدش کنید برام ..
📌بزنم تو کارِ شاعری؟😎
📌 حوصلمون که سر میره؛ خط خط‌ی می‌کنیم دفترو😄
📌 Copy_No :|🚫
📌دلم کمی مرگ میخاهد..!
( الکی مثلا من افسردم؛ شما بگین غلط کردی ُ بیا بغلم ُ خلاصه که از اینجور حرفا..
دمتون گرم.. جبران میکنم:/😂😂 )
📌 اولین شعر : چهارمین روز ِ سومین ماه ِ سال :)
#پستِ‌منتخب•-•🕊
دیدگاه ها (۶۴)

#روزمرگی‌طور😌🌿این گرما من ُ می‌بره به اعماق ِ بچگیم...روزای ...

خوندنش‌خالی‌از‌لُطف‌نیس!😄چندسال ِ پیش یه خبر مثل ِ بمب ترکید...

روح‌َم مملو از خستگی‌ست!جسمم گشته بی‌جان!ذهن‌َم درگیر، گمراه...

تو کِه می‌دانستی چه شوم اتفاقی می‌خواهد رخ دهد؛اما از شوق وص...

پارت ۸۵ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط