اسلاید ها : ¹.لباس خواب /تو خونه ای جیسو ².دمپایی جیسو
اسلاید ها : ¹.لباس خواب /تو خونه ای جیسو ².دمپایی جیسو
عشق حقیقی قسمت ¹⁵
هر ⁶ نفر از پارکینگ خارج شدن ماشین چهار نفر ب ی سمت رفت و ماشین دونفر دیگه ب ی سمت دیگه جین و جیسو ب سمت شرکت رفتن جیسو از ماشین پیاده شد و لیست افراد رو دوباره چک کرد و بعضی ها رفتن تو شرکت بعضی ها همم رفتن خونه جیسو رفت تو شرکت و دید ک وقتی جین و جیسو نبودن شرکت چ بازار شامی بوده جیسو سریع رفت دفترش و تا جایی ک تونست با کمک سوها کار هاش رو انجام داد و جین هم تو اتاقش کارهاش رو انجام میداد کار جیسو تموم شد ساعت ⁸:⁰⁰غروب بود
SOHA :
" جیسو گشنمه بریم ی چی بخریم بخوریم ؟ "
جیسو تایید کرد و رفت بیرون ی چی خرید تا بخورن یاد جین افتاد رفت برای اونم چن تا چیز گرفت و رفت تو شرکت در دفتر جین رو زد جین جوابی نداد چند بار دیگه در زد بازم جواب نداد دیگه خودش در رو باز کرد جین عینک زده بود و مشغول برسی پرونده ها و پروژه ها بود ...
JISOO:
" کیم سوکجین چرا میزنم جواب نمیدی ؟"
JIN:
" مشغول بودم نشنیدم ... سوکجین خالی بگو "
JISOO:
"[گذاشتن نایلون خوراکی ها روی میز ] خب حالا هرچی ... بخورشون "
JIN:
" اوه مرسی نیاز نبود ... ولی ممنونم ... خودت چیزی خوردی ...؟ "
JISOO:
"[در حال نگاه کردن ب اتاق ] ارع ... با سوها رفته بودم بیرون خوردم ... کمک نمیخوای ؟ "
JIN:
"اگه کمک کنی ممنون میشم "
JISOO:
"[میشینه رو مبل روبروی میز کار جین ] خب بده ببینم چی کار باید کرد "
جین پرونده ها رو داد و جیسو شروع ب خوندن و بررسی کردن شد و سوها رو مبل روب روی جیسو نشست و مشغول بازی با تبلت شد دیگه ساعت ¹⁰:⁰⁰شب بود کار تموم شد جیسو جین خداحافظی کردن و رفتن خونه هاشون جیسو رفت خونه ماشین رو بغل ماشین آلیا تو حیاط پارک کرد چمدونش رو برداشت و رفت تو خونه آلیا خواب بود سرش پتو کشید و سوها رو برد تو اتاق خودش چمدونش رو باز کرد و لباس هایی ک پوشیده بود رو از لباس هایی ک نپوشیده بود جدا کرد لباس هایی ک نپوشیده بود رو دوباره گذاشت تو کمد و لباس هایی ک پوشیده بود رو انداخت تو ماشین لباسشویی و لباس خوابش رو پوشید و رفت با سوها خوابید
=======================
اینم از ³ قسمت بعدی شما 🫠🪸🐾
شرایط ³ قسمت بعدی :
LIKE:
¹⁰ برای هر ³ تا قسمت جدید
CEMENT:
⁵ تا برای هر ³ قسمت جدید
تا ³ قسمت بعدی بای بای 🕊🤍🦋🌱
عشق حقیقی قسمت ¹⁵
هر ⁶ نفر از پارکینگ خارج شدن ماشین چهار نفر ب ی سمت رفت و ماشین دونفر دیگه ب ی سمت دیگه جین و جیسو ب سمت شرکت رفتن جیسو از ماشین پیاده شد و لیست افراد رو دوباره چک کرد و بعضی ها رفتن تو شرکت بعضی ها همم رفتن خونه جیسو رفت تو شرکت و دید ک وقتی جین و جیسو نبودن شرکت چ بازار شامی بوده جیسو سریع رفت دفترش و تا جایی ک تونست با کمک سوها کار هاش رو انجام داد و جین هم تو اتاقش کارهاش رو انجام میداد کار جیسو تموم شد ساعت ⁸:⁰⁰غروب بود
SOHA :
" جیسو گشنمه بریم ی چی بخریم بخوریم ؟ "
جیسو تایید کرد و رفت بیرون ی چی خرید تا بخورن یاد جین افتاد رفت برای اونم چن تا چیز گرفت و رفت تو شرکت در دفتر جین رو زد جین جوابی نداد چند بار دیگه در زد بازم جواب نداد دیگه خودش در رو باز کرد جین عینک زده بود و مشغول برسی پرونده ها و پروژه ها بود ...
JISOO:
" کیم سوکجین چرا میزنم جواب نمیدی ؟"
JIN:
" مشغول بودم نشنیدم ... سوکجین خالی بگو "
JISOO:
"[گذاشتن نایلون خوراکی ها روی میز ] خب حالا هرچی ... بخورشون "
JIN:
" اوه مرسی نیاز نبود ... ولی ممنونم ... خودت چیزی خوردی ...؟ "
JISOO:
"[در حال نگاه کردن ب اتاق ] ارع ... با سوها رفته بودم بیرون خوردم ... کمک نمیخوای ؟ "
JIN:
"اگه کمک کنی ممنون میشم "
JISOO:
"[میشینه رو مبل روبروی میز کار جین ] خب بده ببینم چی کار باید کرد "
جین پرونده ها رو داد و جیسو شروع ب خوندن و بررسی کردن شد و سوها رو مبل روب روی جیسو نشست و مشغول بازی با تبلت شد دیگه ساعت ¹⁰:⁰⁰شب بود کار تموم شد جیسو جین خداحافظی کردن و رفتن خونه هاشون جیسو رفت خونه ماشین رو بغل ماشین آلیا تو حیاط پارک کرد چمدونش رو برداشت و رفت تو خونه آلیا خواب بود سرش پتو کشید و سوها رو برد تو اتاق خودش چمدونش رو باز کرد و لباس هایی ک پوشیده بود رو از لباس هایی ک نپوشیده بود جدا کرد لباس هایی ک نپوشیده بود رو دوباره گذاشت تو کمد و لباس هایی ک پوشیده بود رو انداخت تو ماشین لباسشویی و لباس خوابش رو پوشید و رفت با سوها خوابید
=======================
اینم از ³ قسمت بعدی شما 🫠🪸🐾
شرایط ³ قسمت بعدی :
LIKE:
¹⁰ برای هر ³ تا قسمت جدید
CEMENT:
⁵ تا برای هر ³ قسمت جدید
تا ³ قسمت بعدی بای بای 🕊🤍🦋🌱
۳.۷k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.