دوباره یاد تو افتادم و دوباره... غزل
دوباره یاد تو افتادم و دوباره... غزل
تویی که چشم تو ماه و دلت ستاره، غزل!
دوباره یاد نگاهت، دوباره تنهایی
سکوت، عشق، ترانه، چهارپاره، غزل...
پُر از ردیف تو بود و پُر از نبودنِ تو
و واژهها که به یادت، به یک اشاره، غزل...
شدند و بی تو همه لحظههای من حالا
ز خاطرات تو لبریز، بی قرارِ غزل
به یُمن حضرتِ چشمت به شوق "حافظ" باز
گرفتم از تو صمیمانه استخاره... غزل!
"منم که شُهرهی شهرم به عشق ورزیدن"
تویی که چشم تو لبریزِ استعاره، غزل!
منم که شاهد شبهای بی غزلخوانی
تویی که هُرم نفسهای تو، بهارِ غزل
تویی که پُر شده از دلبری، قدمهایت
منم که خار بیابان و سنگ خاره غزل!
منم که از تو فقط خاطرات او مانده
تمام "دار و ندارم" همه، دچارِ غزل
دوباره یاد تو افتادم و دوباره غزل
تویی که چشم تو ماه و دلت ستاره، غزل!
#امیر_نقدی
تویی که چشم تو ماه و دلت ستاره، غزل!
دوباره یاد نگاهت، دوباره تنهایی
سکوت، عشق، ترانه، چهارپاره، غزل...
پُر از ردیف تو بود و پُر از نبودنِ تو
و واژهها که به یادت، به یک اشاره، غزل...
شدند و بی تو همه لحظههای من حالا
ز خاطرات تو لبریز، بی قرارِ غزل
به یُمن حضرتِ چشمت به شوق "حافظ" باز
گرفتم از تو صمیمانه استخاره... غزل!
"منم که شُهرهی شهرم به عشق ورزیدن"
تویی که چشم تو لبریزِ استعاره، غزل!
منم که شاهد شبهای بی غزلخوانی
تویی که هُرم نفسهای تو، بهارِ غزل
تویی که پُر شده از دلبری، قدمهایت
منم که خار بیابان و سنگ خاره غزل!
منم که از تو فقط خاطرات او مانده
تمام "دار و ندارم" همه، دچارِ غزل
دوباره یاد تو افتادم و دوباره غزل
تویی که چشم تو ماه و دلت ستاره، غزل!
#امیر_نقدی
۱.۷k
۳۰ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.