دانکه نگاهی به نگاهت نگران است

دانۍکه نِگاهی به نگاهَت نِگران است؟
در مرگ دلم پایِ خیالت به میان است؟

در شعـر پریشـان نظـران جـای ندارند
زیبـایی چشمانِ تـو معیـار بیان است

با دیـدن تـو رنگ ز رخسارِ جهان رفت
این دیدنت انگار کـه تکرارِ خزان است

اۍعشق کمۍشعربخوان مست شوم من
آوای تـو مستانه تر از صوتِ اذان است

زیبـاتـر از آنی کـه ز وصفت بـه در آیم
نـور نگهت؛ مـرجعِ اشعـارِ گـران است

در هـر نفسـم ؛ بـاز بخـوان راز دلـم را
این شعر پر ازحرفِ دل و سِرّ نهان است
دیدگاه ها (۱)

خدا کند که مرا از دلش جدا نکندمن و جدا شدن از جان خود ؟ خدا ...

کاش می دانستی یک زن از لحظه ای که "دوستت دارم" می گویداز لحظ...

زمستانیک تـو می‌خواهد.یک تو که دستانش را بشودبی هیچ دلهره‌‌ا...

می ارزد ؛ اسیر باشم در آغوشتبزنم ناخنکی ؛ شراب عشقت راگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط