DOCTORS OF GONGILL🥼part 20
برگشت و به سقف اتاق خیره شد .خیلی ناگهانی به فکر دکتر مین افتاد .اون دکتر خیلی ماهری
بود .اوازه اش در کل بیمارستان پیچیده بود .او کسی بود که بزرگ ترین تومور هارا از
حساس ترین جاهای بدن خارج میکرد .اگر فردا اورا میدید بدون شک به نفعش میشد .
جی هیون دست هایش را مشت کرد و با خود گفت :اره !باید از این فرصت استفاده کنی !
--
به صفحه ی موبایلش خیره شد .اهی کشید و تماس را وصل کرد .
+چیه؟
+سالم یونگی .
چشم هایش را در حدقه چرخاند و گفت :چی میخوای؟ !
+نمیخوای بیای یه سر به پدر خستت بزنی؟
یونگی پوزخندی زد و گفت: کی گفته تو پدر منی؟ دیگه بهم زنگ نرن.
موبایلش را از کنار گوشش پایین اورد و خواست تماس را قطع کند که ان مرد گفت :یونگی
من دارم میمیرم !
یونگی موبایل را دوباره کنار گوشش گذاشت و گفت :چه خوب !
و تماس را قطع کرد.
به سمت اشپز خانه ی خانه اش رفت .یخچال را باز کرد و قوطی ابجویب را دراورد .درش را
باز کرد و قلوپی نوشید .
فقط الکل میتوانست اعصابش را ارام کند .بعد از نوشیدن دومین قلوپ، چشمانش را بست و نفس
عمیقی کشید.
.به هیچ وجه نمیتوانست ان مرد را پدر خودش بداند
بود .اوازه اش در کل بیمارستان پیچیده بود .او کسی بود که بزرگ ترین تومور هارا از
حساس ترین جاهای بدن خارج میکرد .اگر فردا اورا میدید بدون شک به نفعش میشد .
جی هیون دست هایش را مشت کرد و با خود گفت :اره !باید از این فرصت استفاده کنی !
--
به صفحه ی موبایلش خیره شد .اهی کشید و تماس را وصل کرد .
+چیه؟
+سالم یونگی .
چشم هایش را در حدقه چرخاند و گفت :چی میخوای؟ !
+نمیخوای بیای یه سر به پدر خستت بزنی؟
یونگی پوزخندی زد و گفت: کی گفته تو پدر منی؟ دیگه بهم زنگ نرن.
موبایلش را از کنار گوشش پایین اورد و خواست تماس را قطع کند که ان مرد گفت :یونگی
من دارم میمیرم !
یونگی موبایل را دوباره کنار گوشش گذاشت و گفت :چه خوب !
و تماس را قطع کرد.
به سمت اشپز خانه ی خانه اش رفت .یخچال را باز کرد و قوطی ابجویب را دراورد .درش را
باز کرد و قلوپی نوشید .
فقط الکل میتوانست اعصابش را ارام کند .بعد از نوشیدن دومین قلوپ، چشمانش را بست و نفس
عمیقی کشید.
.به هیچ وجه نمیتوانست ان مرد را پدر خودش بداند
۱۴.۳k
۰۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.