فیک عاشق دوست برادرم شدم
#فیک_عاشق_دوست_برادرم_شدم
#پارت 1
یون ویو: امروز هم مث روز های دیگه از خواب پاشدم. و رفتم سرویس بهداشتی و کار های لازم رو انجام دادم.. امروز مدرسه تعطیل بود و من هم خونه تنها بودم و پدر و مادرم رفته بودن سر کار...
رفتم طبقه ی پایین و تلویزیون رو روشن کردم و برای خودم اهنگ گذاشتم....
و رفتم به سمت اشپز خونه و مشغول به درست کردن صبحونه شدم....
بالاخره اماده شد و میز رو چیدم و شروع کردم به خوردن که گوشیم زنگ خورد جینا بود... جینا بهترین دوستم بود... تلفن رو جواب دادم..
جینا: هوی خره چرا انقد دیر جواب دادی..
یون: اعه چه عجب تو ساعت 6 صبح بیداری. تو برای مدرسه بزور از خواب پا میشدی پس چرا سحر خیز شدی؟
جینا: چون خوابم نبرد و از خواب پاشدم...
یون: اهوم چرا زنگ زدی..
جینا: مزاحمتم؟
یون: اره خیلی..
جینا: هوی
یون: بنال
جینا: هیچی همینجوری حصلم سر رفته بود بهت زنگ زدم..
یون: اگه کاری نداری من قطع کنم.. داشتم اولین لقمه رو تو دهنم میزاشتم تا تو گاو زنگ زدی
جینا: چکارا میکنی..
یون: هیچی مامان و بابام رفتن سر کار و منم طبق معمول توی خونه تک. و تنهام...
جینا: خب پس من قطع کنم دیگه
یون: اه اوکیه بای(قطع کرد)
جینا: خر نزاشت یه خدافظی کنم..
یون ویو: صبحونه ام رو خوردم و جمع و جور کردم...
امروز خونه تنها بودم برای همین یکم خونه رو تمیز کردم... و برای خودم قهوه گذاشتم و رفتم سمت تلویزیون و برای خودم فیلم گذاشتم و مشغول فیلم دیدن شدم..
یون ویو: فیلم جای حساس بود که یهو در خونه بع صدا در اومد... عاخ این پدصگ کیه که این موقع صبح مزاحم میشه...
رفتم سمت در و در رو باز کردم.. با شخصی که پشت در دیدم پشمام ریخته بود...
اون اوننن...
حمایت کنید
شرط:
10 لایک
10 کامنت
نظرتون رو درباره ی فیک جدید بگین..
#پارت 1
یون ویو: امروز هم مث روز های دیگه از خواب پاشدم. و رفتم سرویس بهداشتی و کار های لازم رو انجام دادم.. امروز مدرسه تعطیل بود و من هم خونه تنها بودم و پدر و مادرم رفته بودن سر کار...
رفتم طبقه ی پایین و تلویزیون رو روشن کردم و برای خودم اهنگ گذاشتم....
و رفتم به سمت اشپز خونه و مشغول به درست کردن صبحونه شدم....
بالاخره اماده شد و میز رو چیدم و شروع کردم به خوردن که گوشیم زنگ خورد جینا بود... جینا بهترین دوستم بود... تلفن رو جواب دادم..
جینا: هوی خره چرا انقد دیر جواب دادی..
یون: اعه چه عجب تو ساعت 6 صبح بیداری. تو برای مدرسه بزور از خواب پا میشدی پس چرا سحر خیز شدی؟
جینا: چون خوابم نبرد و از خواب پاشدم...
یون: اهوم چرا زنگ زدی..
جینا: مزاحمتم؟
یون: اره خیلی..
جینا: هوی
یون: بنال
جینا: هیچی همینجوری حصلم سر رفته بود بهت زنگ زدم..
یون: اگه کاری نداری من قطع کنم.. داشتم اولین لقمه رو تو دهنم میزاشتم تا تو گاو زنگ زدی
جینا: چکارا میکنی..
یون: هیچی مامان و بابام رفتن سر کار و منم طبق معمول توی خونه تک. و تنهام...
جینا: خب پس من قطع کنم دیگه
یون: اه اوکیه بای(قطع کرد)
جینا: خر نزاشت یه خدافظی کنم..
یون ویو: صبحونه ام رو خوردم و جمع و جور کردم...
امروز خونه تنها بودم برای همین یکم خونه رو تمیز کردم... و برای خودم قهوه گذاشتم و رفتم سمت تلویزیون و برای خودم فیلم گذاشتم و مشغول فیلم دیدن شدم..
یون ویو: فیلم جای حساس بود که یهو در خونه بع صدا در اومد... عاخ این پدصگ کیه که این موقع صبح مزاحم میشه...
رفتم سمت در و در رو باز کردم.. با شخصی که پشت در دیدم پشمام ریخته بود...
اون اوننن...
حمایت کنید
شرط:
10 لایک
10 کامنت
نظرتون رو درباره ی فیک جدید بگین..
۱۶.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.