فیک عاشق دوست برادرم شدم
#فیک_عاشق_دوست_برادرم_شدم
#پارت 2
رفتم سمت در و در رو باز کردم.. با شخصی که پشت در دیدم پشمام ریخته بود...
اون اوننن... جونگکوک از اعضای بی تی اس بود... وایی خدا باورم نمیشه من عاشق اعضای بی تی اسم. الان جونگکوک اینجاست....
کوک ویو: امروز حوصلم سر رفته بود برای همین گفتم بعد از سال ها به پدر و مادرم سر بزنم..
لباسامو پوشیدم و ماسک و کلاهمو برداشتم و کلید ماشین و گرفتم و از در زدم بیرون و سوال ماشین شدم و کلاه رو سرم گذاشتم و. ماسکم زدن و رفتم به سمت خونه...
الان تقریبا ساعت 8 صبح بود..
رسیدم به خونه.... هیچ تغییری نکرده بود..
رفتم سمت در و در رو زدم...
یه دختر در رو باز کرد... اخ چقد دختر خوشگلیه... دلم ضعف رفت(هعی خدا😂😐)
یون ویو: سلام جونگکوکککک(خر ذوقق)
کوک: تو منو میشناسی..
یون: اخع کیه که تو رو نشناسه من فنت هستم و عاشق اعضای بی تی اسمم...
کوک: مرسی که منو دوست داری...
میتونم یه سوالی بپرسم؟
یون: بیا داخل... بیرون نباش چون شاید بشناسنت و برات بد بشه
کوک: مرسی
کوک ویو: اومدم داخل خونه... این خونه اصن تغیبر نکرده بود... اخع این دختره کیه توی خونه ی من...
یون: بفرما بشین.. برات قهوع درست کنم.
کوک: عامم میگم که شیر موز دارید.
یون: اره چرا که نه الان برات میارم...
دو تا شیرموزاز یخچال برداشتم و بردم برای کوک
یون: بفرما
کوک: مرسی
یون: نشستم روی مبل و گفتم...
میخاستی ازم سوالی بپرسی؟
کوک: عا راستی میخاستم بگم که اینجا منزل اقای جئونه؟
یون: اره.. چرا؟
کوک: شما چکاره ی اقای جئون هستید؟
یون: من دخترشم...
کوک: دخترشی؟
یون: اره چرا مگه؟
کوک ویو: هااا این دختر بابامه... یعنی خواهر منه.... من اصن خواهر نداشتم. تا وقتی از قضیه مطمئن نشدم به یون چیزی نمیگم..
یون: میگم که میتونم ازتون امضا بگیرم لدفاا..
کوک: اره چرا که نه
یون ویو: با ذوق رفتم طبقه ی بالا و خودکار رو دفترمو اوردم پایین تا برام امضا کنه
یون: میشه انو امضا کنید
کوک: براش امضا کردم..
یون: مرسییی
یون ویو: با کوک سرگرم بودیم... و باهم دیگه صمیمی شده بودیمم...
داشتیم باهم فیلم میدیدیم که یهو صدای در اومد... رفتم در رو باز کردم و مامان و بابا پشت در بودن...
حمایت کنید
شرط:
25 لایک
20 کامنت
نظرتون رو درباره ی فیک بگید
شرط زیاد گذاشتم تا پارت بعد رو بنویسم
#پارت 2
رفتم سمت در و در رو باز کردم.. با شخصی که پشت در دیدم پشمام ریخته بود...
اون اوننن... جونگکوک از اعضای بی تی اس بود... وایی خدا باورم نمیشه من عاشق اعضای بی تی اسم. الان جونگکوک اینجاست....
کوک ویو: امروز حوصلم سر رفته بود برای همین گفتم بعد از سال ها به پدر و مادرم سر بزنم..
لباسامو پوشیدم و ماسک و کلاهمو برداشتم و کلید ماشین و گرفتم و از در زدم بیرون و سوال ماشین شدم و کلاه رو سرم گذاشتم و. ماسکم زدن و رفتم به سمت خونه...
الان تقریبا ساعت 8 صبح بود..
رسیدم به خونه.... هیچ تغییری نکرده بود..
رفتم سمت در و در رو زدم...
یه دختر در رو باز کرد... اخ چقد دختر خوشگلیه... دلم ضعف رفت(هعی خدا😂😐)
یون ویو: سلام جونگکوکککک(خر ذوقق)
کوک: تو منو میشناسی..
یون: اخع کیه که تو رو نشناسه من فنت هستم و عاشق اعضای بی تی اسمم...
کوک: مرسی که منو دوست داری...
میتونم یه سوالی بپرسم؟
یون: بیا داخل... بیرون نباش چون شاید بشناسنت و برات بد بشه
کوک: مرسی
کوک ویو: اومدم داخل خونه... این خونه اصن تغیبر نکرده بود... اخع این دختره کیه توی خونه ی من...
یون: بفرما بشین.. برات قهوع درست کنم.
کوک: عامم میگم که شیر موز دارید.
یون: اره چرا که نه الان برات میارم...
دو تا شیرموزاز یخچال برداشتم و بردم برای کوک
یون: بفرما
کوک: مرسی
یون: نشستم روی مبل و گفتم...
میخاستی ازم سوالی بپرسی؟
کوک: عا راستی میخاستم بگم که اینجا منزل اقای جئونه؟
یون: اره.. چرا؟
کوک: شما چکاره ی اقای جئون هستید؟
یون: من دخترشم...
کوک: دخترشی؟
یون: اره چرا مگه؟
کوک ویو: هااا این دختر بابامه... یعنی خواهر منه.... من اصن خواهر نداشتم. تا وقتی از قضیه مطمئن نشدم به یون چیزی نمیگم..
یون: میگم که میتونم ازتون امضا بگیرم لدفاا..
کوک: اره چرا که نه
یون ویو: با ذوق رفتم طبقه ی بالا و خودکار رو دفترمو اوردم پایین تا برام امضا کنه
یون: میشه انو امضا کنید
کوک: براش امضا کردم..
یون: مرسییی
یون ویو: با کوک سرگرم بودیم... و باهم دیگه صمیمی شده بودیمم...
داشتیم باهم فیلم میدیدیم که یهو صدای در اومد... رفتم در رو باز کردم و مامان و بابا پشت در بودن...
حمایت کنید
شرط:
25 لایک
20 کامنت
نظرتون رو درباره ی فیک بگید
شرط زیاد گذاشتم تا پارت بعد رو بنویسم
۲۱.۹k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.