عروسک من

😈💋عروسک من💋😈
که یهو داشتم کم کم مست میشدم و خل میشدم
سوجین:جیمین میشه بریم خونه
جیمین:اوک بریم
سوار ماشین شدیم که یهو نزدیک بود بالا بیارم
سوجین:جیمین نگه دار نگه دار
جیمین نگه داشت و منم پیاده شدم و کلی بالا اوردم و جیمین بعلم کرده بود و رفتیم سوار ماشین شدیم که خوابم برد
ویو جیمین🌊
دیدم خوابش برده آخی زیادی خسته شده بود دیگه رسیدیم خونه که من براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت و لباسش رو اروم عوض کردم یه لباس خواب صورتی گربه ای پوشوندمش و لباس خودمو عوض کردمو رفتم کنارش خوابیدم و مو هاشو نوازش کردم و خوابم برد
ویو سوجین🌊
از خواب پاشدم دیدم جیمین بغلم خوابیده و دستش رو کنار موهام دراز کرده و اخی چقدر گوگولی خوابیده بود رفتم دسشویی و صورتم و شستم و رفتم پایین صبحونه بخورم
اجوما:خانم بفرمایید صبحونه امادست
سوجین:عامم باشه
رفتم سر میز و شروع به خوردن پنکیک شدم
ویو جیمین🌊
از خواب بیدار شدم دیدم سوجین نیست خب حتما داره صبحونه میخوره رفتم دسشویی و دست و صورتم وشستم و رفتم سر میز اجوما اومد و گفت
اجوما:ارباب صبح تون بخیر
جیمین:صبح بخیر اجوما
سوجین:صبح بخیر عشقم
جیمین:صبح بخیر عزیزم
شروع به خوردن شدیم که در زدن دیدم اجوما در رو باز کرد دید.....
ادامه دارد
تا پارت بعد3لایک
دیدگاه ها (۹)

😈💋عروسک من💋😈بیو کوتاه از سوجینخب پدر مادر سوجین تو5سالگی سوج...

جین هر شب در سربازی

😈💋عروسک من💋😈پارت12فرار کردم رفتم پیش جیمین و رفتیم عمارت بعد...

😈💋عروسک من💋😈پارت11که یهو گوشیم زنگ خورد کاملیا بودسوجین:الو ...

زور و عشق پارت ۵

part 13"ویو ا.ت"ا.ت: اجوما چه اموزشی؟اجوما: فعلا نزدیکای شبه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط