پیشس مافیا پارت ۸
یونگی: الان جین کجاس؟؟؟
از زبان راوی:
در حالی که یونگی از کنار جسد ها رد میشد یک زیر زمین دید و خودش تنهایی اروم رفت داخل.
روی دیوار ها نوشته های عجیبی بود و روی پله ها پر از خون بود و نزدیک بود لیز بخوره..
کمی جلوتر رفت دید یک نفر به صندلی بسته شده وقتی دقت کرد دید جینه!!!!
وقتی خواست بیاد سمتش جین با ترس و استرس سرشو به نشانه ی نه تکون داد...دهنش با چسب بسته بود و نمیتونست حرف بزنه
یونگی: جین هرچی میگم با سرت نشون بده اره یا نه
یونگی: اینجا تله ای هست؟
جین سرشو با استرس به نشونه ی اره تکون داد
یونگی: کسی به جز تو اینجا هست؟
جین سرشو به نشونه ی نه تکون داد
یونگی: خوبه نگران نباش سعی میکنم بیارمت بیرون
یونگی اروم به سمت جین قدم برداشت و پاشو روی یک چیز ابی گذاشت که یکدفعه یک تیر به سمت یونگی اومد
یونگی سریع جاخالی داد
یونگی: اوه خدای من ممکنه باز هم تله باشه
در حالی که نزدیکتر میشد دید سقف داره میاد پایین!!!
یونگی: لعنتی!!!!
یونگی سریع رسید به جین و با چاقوی توی جیبش جین رو باز کرد و چسب رو از دهنش کند.
جین: واقعا ممنونم...الان باید سریع تر بریم بیرون مگرنه زیر سقف له میشیم!!
هر دو سریع از زیر زمین خارج شدند اما یکدفعه یک سنگ بزرگ روی پای جین افتاد!
جین: ااااااااااخخخخ!!!!!
( تا این حد فیکم مضخرفه که کسی حمایت نمیکنه؟🥲)
از زبان راوی:
در حالی که یونگی از کنار جسد ها رد میشد یک زیر زمین دید و خودش تنهایی اروم رفت داخل.
روی دیوار ها نوشته های عجیبی بود و روی پله ها پر از خون بود و نزدیک بود لیز بخوره..
کمی جلوتر رفت دید یک نفر به صندلی بسته شده وقتی دقت کرد دید جینه!!!!
وقتی خواست بیاد سمتش جین با ترس و استرس سرشو به نشانه ی نه تکون داد...دهنش با چسب بسته بود و نمیتونست حرف بزنه
یونگی: جین هرچی میگم با سرت نشون بده اره یا نه
یونگی: اینجا تله ای هست؟
جین سرشو با استرس به نشونه ی اره تکون داد
یونگی: کسی به جز تو اینجا هست؟
جین سرشو به نشونه ی نه تکون داد
یونگی: خوبه نگران نباش سعی میکنم بیارمت بیرون
یونگی اروم به سمت جین قدم برداشت و پاشو روی یک چیز ابی گذاشت که یکدفعه یک تیر به سمت یونگی اومد
یونگی سریع جاخالی داد
یونگی: اوه خدای من ممکنه باز هم تله باشه
در حالی که نزدیکتر میشد دید سقف داره میاد پایین!!!
یونگی: لعنتی!!!!
یونگی سریع رسید به جین و با چاقوی توی جیبش جین رو باز کرد و چسب رو از دهنش کند.
جین: واقعا ممنونم...الان باید سریع تر بریم بیرون مگرنه زیر سقف له میشیم!!
هر دو سریع از زیر زمین خارج شدند اما یکدفعه یک سنگ بزرگ روی پای جین افتاد!
جین: ااااااااااخخخخ!!!!!
( تا این حد فیکم مضخرفه که کسی حمایت نمیکنه؟🥲)
۴.۶k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.