خوابم برده بود...
خوابم برده بود...
جایی بین عقربه های ساعت
و خواب دیدم
کشته ام ثانیه ها را ...
"انتظار" تسلیم من است !!!
و تو غنیمتی جنگی
رسیدی بر من
که صدای زنگ تلفن بیدارم کرد
تو بودی و گفتی ...
منتظر نباش !!!
هنگام رسیدن عقربه های ساعت
پرواز خواهم کرد ...
جایی بین عقربه های ساعت
و خواب دیدم
کشته ام ثانیه ها را ...
"انتظار" تسلیم من است !!!
و تو غنیمتی جنگی
رسیدی بر من
که صدای زنگ تلفن بیدارم کرد
تو بودی و گفتی ...
منتظر نباش !!!
هنگام رسیدن عقربه های ساعت
پرواز خواهم کرد ...
۱.۱k
۲۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.