به جز تو هیچ ندارم که دل به آن بندم
به جز تو هیچ ندارم که دل به آن بندم
درود هرچه که دارم، درود دلبندم
به خوابم آمدی و خنده بر لب آوردم
ببین به آنچه که دارم چقدر خرسندم
چگونه زنده بمانم؟ که بی تو ممكن نيست
شبیه خون شده ای در ميان هر بندم
تو سرزمين منی وسعتت تمام جهان
تو شور رُم، غم دهلی، تويی سمرقندم
تو سرد و گرم چشيده، تو از قديم و نديم
هميشه بوده ای و هستی ای دماوندم
اگرچه ثروت دنيا از آنِ من باشد
به گيسوان پُر از تابت آرزومندم
به هیچ جای جهان بر نمی خورد گُلِ من
چه می شود كه به آغوش تو بپيوندم
درود هرچه که دارم، درود دلبندم
به خوابم آمدی و خنده بر لب آوردم
ببین به آنچه که دارم چقدر خرسندم
چگونه زنده بمانم؟ که بی تو ممكن نيست
شبیه خون شده ای در ميان هر بندم
تو سرزمين منی وسعتت تمام جهان
تو شور رُم، غم دهلی، تويی سمرقندم
تو سرد و گرم چشيده، تو از قديم و نديم
هميشه بوده ای و هستی ای دماوندم
اگرچه ثروت دنيا از آنِ من باشد
به گيسوان پُر از تابت آرزومندم
به هیچ جای جهان بر نمی خورد گُلِ من
چه می شود كه به آغوش تو بپيوندم
۴.۲k
۰۲ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.