ما همگی شبیه هم بودیم
ما همگی شبیه هم بودیم
با یک دهان فریاد زدیم
با گوش های همدیگر جهان را شنیدیم
تو من شدی
من گم شدم
خوابمان گرفت
خوابیدیم
منزل نخست خواب پرنده دیدیم
پرندگانی بی پرواز
که نشانی آسمان را
از باد می پرسیدند.
منزل دوم درهای آسمان به خوابمان باز شد
پرواز کردیم
شانه هایمان به سقفی کوتاه گیر کرد
فرو افتادیم
بی آن که خواب از چشم مان فرار کند
منزل سوم جوان شدیم
به هوای عاشقی کوچه گردی کردیم
عشق نبود که به پیشوازمان می آمد
تو بودی که در من
به حیاتی گیاهی ادامه می دادی
من بودم که در تو سنگ می شدم.
ما شبیه هم بودیم
قطاری از سربازان
که نیزه هایمان را در قلب همدیگر فرو می کردیم
و در یک نیم روز زمستانی
سنگ قبرمان را از سنگی عتیق تراشیدیم
و بر سنگ قبرمان
نوشتیم:
ما تفاله های یک کابوسیم
که از سر اتفاق
سراسر خوابمان را دیوانه وار می دویم....
با یک دهان فریاد زدیم
با گوش های همدیگر جهان را شنیدیم
تو من شدی
من گم شدم
خوابمان گرفت
خوابیدیم
منزل نخست خواب پرنده دیدیم
پرندگانی بی پرواز
که نشانی آسمان را
از باد می پرسیدند.
منزل دوم درهای آسمان به خوابمان باز شد
پرواز کردیم
شانه هایمان به سقفی کوتاه گیر کرد
فرو افتادیم
بی آن که خواب از چشم مان فرار کند
منزل سوم جوان شدیم
به هوای عاشقی کوچه گردی کردیم
عشق نبود که به پیشوازمان می آمد
تو بودی که در من
به حیاتی گیاهی ادامه می دادی
من بودم که در تو سنگ می شدم.
ما شبیه هم بودیم
قطاری از سربازان
که نیزه هایمان را در قلب همدیگر فرو می کردیم
و در یک نیم روز زمستانی
سنگ قبرمان را از سنگی عتیق تراشیدیم
و بر سنگ قبرمان
نوشتیم:
ما تفاله های یک کابوسیم
که از سر اتفاق
سراسر خوابمان را دیوانه وار می دویم....
۹۸۷
۲۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.