اولش همه تنهاییم
اولش همه تنهاییم
هیچ مشکلی هم نداریم
صبح ها بدون هیچ دلهره ای بیدار می شویم
و شب ها بدون کوچکترین دلتنگی به خواب می رویم
تا اینکه (امان از این تا اینکه)
تا اینکه یک نفر سر و کله اش در زندگیمان پیدا می شود
اولش همه ی مان عشق را به حساب نمی آوریم،
می گوییم من و چه به عاشق شدن؟!
اما (امان از این اما)
اما کم کم آن یک نفر می شود همه ی زندگیمان
کمی که بگذرد
صبح ها با دلهره اش بیدار می شویم و شب ها با دلتنگی اش می خوابیم
کمی بیشتر که بگذرد
ترس از تنهایی و تنها شدنه دوباره، چاشنی رابطه مان می شود
از ترس این که مبادا برود،
مبادا دوباره شب هایم بی شب بخیر شوند و هزار و یک مبادای دیگر،
غرورمان را می بازیم و از آن روز به بعد بیشتر و بیشتر شکسته می شویم،
وقتی خرد خرد شدیم،
وقتی دیگر ذره ای برای شکستن نداشتیم،
یک روز (امان از این یک روز)
یک روز دوباره تنها می شویم اما این تنها شدن با آن تنهایی فرق دارد،
درد دارد،
شب هایش دلتنگی دارند،
شب هایش بخیر نمی گذرند،
شب هایش بخیر نمی شوند
امان از شب هایش ...
هیچ مشکلی هم نداریم
صبح ها بدون هیچ دلهره ای بیدار می شویم
و شب ها بدون کوچکترین دلتنگی به خواب می رویم
تا اینکه (امان از این تا اینکه)
تا اینکه یک نفر سر و کله اش در زندگیمان پیدا می شود
اولش همه ی مان عشق را به حساب نمی آوریم،
می گوییم من و چه به عاشق شدن؟!
اما (امان از این اما)
اما کم کم آن یک نفر می شود همه ی زندگیمان
کمی که بگذرد
صبح ها با دلهره اش بیدار می شویم و شب ها با دلتنگی اش می خوابیم
کمی بیشتر که بگذرد
ترس از تنهایی و تنها شدنه دوباره، چاشنی رابطه مان می شود
از ترس این که مبادا برود،
مبادا دوباره شب هایم بی شب بخیر شوند و هزار و یک مبادای دیگر،
غرورمان را می بازیم و از آن روز به بعد بیشتر و بیشتر شکسته می شویم،
وقتی خرد خرد شدیم،
وقتی دیگر ذره ای برای شکستن نداشتیم،
یک روز (امان از این یک روز)
یک روز دوباره تنها می شویم اما این تنها شدن با آن تنهایی فرق دارد،
درد دارد،
شب هایش دلتنگی دارند،
شب هایش بخیر نمی گذرند،
شب هایش بخیر نمی شوند
امان از شب هایش ...
۱.۸k
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.