یک جایی از رابطه هست که آدم صبورتر مهربانتر رفیقتر تص
یک جایی از رابطه هست که آدم صبورتر، مهربانتر، رفیقتر تصمیم میگیرد دیگر آن آدم یک ساعت پیش نباشد. حالا هر چقدر برایش گل بخری، شعر بگویی، کادو بفرستی، خاطره دربند و اولین گره خوردن نگاهها و چرخ و فلک کنار دریا را تعریف کنی؛ بی فایده است. آن آدم، هیچوقت آدم یک ساعت پیش و یک روز پیش و یک ماه پیش نمی شود. نه که نخواهد. سروته آدمهای مهربان را بزنی، میمیرند برای دوست_داشتن، برای دوست_داشته_شدن . زاییده شده اند برای اینکه محبوب کسی باشند. که صبح ها چشم باز نکرده، با صدای گرفته بگویند سلام و شبها، بی شب بخیر و بوسیده شدن – از میان استیکرهای تلگرام یا با گرمی لب های دلدار - خوابشان نرود. از کارخانه اینطور بیرون آمده اند. با مُهر مهربانی روی پیشانی شان، با تپیدن تند و تند قلبی که همیشه درد می کند و گرمی دستهایشان وقت دیدار و عطری که یک شبانه روز، روی دستهایت می ماند. اینکه چه می شود این آدم ها دیگر نمی خواهند آدم پیش از این باشد را باید توی خودمان بجوییم. توی حرفهایمان، نگاههایمان، رفتارهایمان و حتی کیفیت فشردن لبها روی هم وقت بوسه سلام و بوسه به امید دیدار.
گمان میکنم تنهایی، اینجا به دنیا میآید. لحظه ای که باور نمیکنیم آدم مهربان زندگیمان، دیگر آن آدم سابق نمی شو
گمان میکنم تنهایی، اینجا به دنیا میآید. لحظه ای که باور نمیکنیم آدم مهربان زندگیمان، دیگر آن آدم سابق نمی شو
- ۲.۷k
- ۰۵ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط