ارزش عشق به توان چند؟
part 12
احساس میکرد حسی به تهیونگنداره....
تهیونگ: ات...
ات: بله؟
تهیونگ: قبلا میگفتی جانم..
ات: انتظار داری بعداون همه کاری که کردی بگم جانم؟!
تهیونگ: .. اون قدر ها هم که میگی بهت آسیب نزدم...
ات: چی؟! تو اصلا میدونی من تو اونمدت یه دردی کشیدم؟! میدونی چقدر گریه کردم؟!!!
تهیونگ پیشونی ات رو بوسید
تهیونگ: ببخشید ..
ات: نه.. نمیتونم
تهیونگ: چی میگی ات خوبی؟
ات: آره... خوبم.. بهتر از تو
تهیونگ:ات .. من دوستت دارم!
ات: این دوست داشتن به درد من نمیخوره..
تهیونگ:ات.. اون همه عشق کجاست؟
ات: رفت زیر خاک.. شب و روز از خدا میخواستم این روز بیاد.. ولی الان نمیخوام..
تهیونگ: دیوونه ای؟
ات: آره.. یه دیوونه که.. تو دیوونش کردی
تهیونگ: ات
ات: آها راستی...
تا اومد حرفشو بزنه گوشیش زنگ خورد
هیونجین؟!
جواب داد
ات: جانم عزیزم؟(برای اینکه تهیونگحرص بخوره)
صدای گوشی زیاد بو و تهیونگ میتونست بشنوه
هیونجین: ات.. نگرانت شدم عشقم کجایی؟
ات: ببخشید نفسم.. اومدم بیرون.. رفتم خونه بهت زنگمیزنم
هیونجین: خب پس شب بیا خونمون
ات: باشه ددی جونم بای بای
قطع کرد..
تهیونگتمام این مدت با عصبانیت نگاه میکرد
ات: خب.. من باید برم..
تهیونگ دست ات رو محکم گرفت و با چشمای خمار و اون صدای دورگه و بم جذابش گفت( از همون صداها که ددی میشه🥲🥲🥲🦋🦋)
تهیونگ: اون حرومزاده کی بود؟!
ات: هوی.. درست حرف بزن
تهیونگ: میگم کی بود( با داد)
ات:. سر من داد نزن.. دوست پسرمه
تهیونگ: چی میگی ها؟ کی به خودت جرعت دادی دوست پسر پیدا کنی؟
ات: از وقتی که یه نامردی ولم کرد
تهیونگ: ات. اینجوری نگو من عاشقتم
ات:خفه شو.. نیستی انقدر نکو عاشقمی وقتی نیستی
تهیونگ: دهنتو ببند( عربده)
ات: ازت متنفرمممممم
تهیونگ دستشو محکم روی رون پای ات گذاشت
تهیونگ: جرعت داری یک بار دیگه این حرفو بزن
ات: ازت.. متنفر...هستم(تیکه تیکه گفت )
تهیونگ رون پای ات روچنگزد(فاک)
ات: آ..آی نکن
تهیونگ:دهنتو ببند.. تو حق نداری مال یکی دیگه باشی
ات:هه.. بشین و تماشا کن
تهیونگ دستش رو روی رون ات حرکت داد و بالاتر برد
ات: دستتو. بردار
تهیونگ: نمیخوام...(صدای بم.. درحالی که توی چشمای ات نگاه میکرد)
ات : تهیونگ ولم کن... هیونجین منتظرمه..
تهیونگ: هیونجین؟! هه
شرایط پارت بعد: ۲۰ لایک.. ۲۰کامنت
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.