دیروز به پدرم زنگ زدم،هر روز زنگ میزنم
دیروز به پدرم زنگ زدم،هر روز زنگ میزنم
موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغض کردم
گفت: بنده نوازی کردی زنگ زدی ..
دیشب برادرم به خانه ام آمد،شب ماند
صبح بیدار شدم و دیدم برایم نان گرم گرفته و صبحانه آماده کرده..
امروز عصر با مادرم چت می کردم
برایش عکس بستنی فرستادم چون عاشق بستنی ست؛
گفتم بستنی را دیدم بیادت افتادم!
برایم نوشت:"من همیشه به یادتم چه با بستنی، چه بی بستنی"
و من نشسته ام و به کلمه خانواده فکر می کنم
که در کنار تمام نارفاقتی های روزگار
تنها یک کلمه نیست
بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است
موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغض کردم
گفت: بنده نوازی کردی زنگ زدی ..
دیشب برادرم به خانه ام آمد،شب ماند
صبح بیدار شدم و دیدم برایم نان گرم گرفته و صبحانه آماده کرده..
امروز عصر با مادرم چت می کردم
برایش عکس بستنی فرستادم چون عاشق بستنی ست؛
گفتم بستنی را دیدم بیادت افتادم!
برایم نوشت:"من همیشه به یادتم چه با بستنی، چه بی بستنی"
و من نشسته ام و به کلمه خانواده فکر می کنم
که در کنار تمام نارفاقتی های روزگار
تنها یک کلمه نیست
بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است
۳.۸k
۰۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.