دلبر کینه ای :)
دلبر کینه ای :)
P1
ویو ا.ت
من ا.ت هستم ودر دانشگاه سئول درس میخونم من یه عمو دارم که حدودا ۲۱ساله رفته فرانسه اسمش سئوکه ومن هیچوقت عموم روندیدم چون دقیقا روز تولد من برای شغلش یه فرانسه رفت
تو اتاقم نشسته بودم و مشغول مطالعه یودم که تلفنم زنگ خورد سوآ بود جواب دادم و بعد از مدتی مکالمون تموم و باهم توی سینما قرار گذاشتیم به یک مغازهرفتیم و یک شیر موز و یک شیر توت فرنگی خریدم به سمت سوآ دوییدم که با شخصی بر خورد کرد کردم وشیر توت فرنگیم ریخت رو کت سفیدش و کت سفیدش رو لک کرد
ا.ت:(ای وای !واقعا ازتون معذرت میخوام )
جونگکوک:(فقط همین ؟!این یه کت خیلی گرونه باید برام جبرانش کنی )
سرمو پایین بردم که شیرموز رو از دستم قاپید که متعجب بهش خیره شدم که متوجه نگاهم شد و لب زد:(چیه؟!کت گرونم رو کثیف کردی طلب کارم هستی)
معترض بهش خیره شدم و چشمام روبه حالت مظلوم در آوردم و لبامو کردم و لب زدم:(اما من که معذرت خواهی کردم)
عصبی لب زد:(باید برام جبرانش کنی میدونی چقد پول اینکت رودادم )
سوآ به سمتمون امد و لب زد:(ا.ت اتفاقی افتاده؟!)
چیزی نگفتم ولی از رفتاراش متوجه شدم شیرموز خیلی دوس داره و لب زدم:(میتونم براتون یه شیرموز دیگه هم بگیرم)
جونگکوک:(یدونه ؟!نه حدقل 9تا بسته و کم کمش 6تا)
سری تکون وبه سمت مغازه بستنی فروشیرفتم و لب زدم:(۶تا شیر موز لطفا )
بهم ۶تا شیرموز داد و حساب کردم و زیر لب تشکری کردم که سوآ به سمتم آمد و لب زد:(میتونیم به سینمام ببریمش میتونم برات جورش کنم چون خیلی جذابه تازه به همم میاین)
چشمام از فرط تعجب گرد شد :(چی؟!زده به سرت؟!)
سوآ:(ولی مزد یه این جذابی جای دیگه ای پیدا نمیشه ها )
لب زدم:(بیخیالش میریم بهش میگیم باهامون بیاد سینما قبول کرد که هیچی نکرد که مهم نیس )
P1
ویو ا.ت
من ا.ت هستم ودر دانشگاه سئول درس میخونم من یه عمو دارم که حدودا ۲۱ساله رفته فرانسه اسمش سئوکه ومن هیچوقت عموم روندیدم چون دقیقا روز تولد من برای شغلش یه فرانسه رفت
تو اتاقم نشسته بودم و مشغول مطالعه یودم که تلفنم زنگ خورد سوآ بود جواب دادم و بعد از مدتی مکالمون تموم و باهم توی سینما قرار گذاشتیم به یک مغازهرفتیم و یک شیر موز و یک شیر توت فرنگی خریدم به سمت سوآ دوییدم که با شخصی بر خورد کرد کردم وشیر توت فرنگیم ریخت رو کت سفیدش و کت سفیدش رو لک کرد
ا.ت:(ای وای !واقعا ازتون معذرت میخوام )
جونگکوک:(فقط همین ؟!این یه کت خیلی گرونه باید برام جبرانش کنی )
سرمو پایین بردم که شیرموز رو از دستم قاپید که متعجب بهش خیره شدم که متوجه نگاهم شد و لب زد:(چیه؟!کت گرونم رو کثیف کردی طلب کارم هستی)
معترض بهش خیره شدم و چشمام روبه حالت مظلوم در آوردم و لبامو کردم و لب زدم:(اما من که معذرت خواهی کردم)
عصبی لب زد:(باید برام جبرانش کنی میدونی چقد پول اینکت رودادم )
سوآ به سمتمون امد و لب زد:(ا.ت اتفاقی افتاده؟!)
چیزی نگفتم ولی از رفتاراش متوجه شدم شیرموز خیلی دوس داره و لب زدم:(میتونم براتون یه شیرموز دیگه هم بگیرم)
جونگکوک:(یدونه ؟!نه حدقل 9تا بسته و کم کمش 6تا)
سری تکون وبه سمت مغازه بستنی فروشیرفتم و لب زدم:(۶تا شیر موز لطفا )
بهم ۶تا شیرموز داد و حساب کردم و زیر لب تشکری کردم که سوآ به سمتم آمد و لب زد:(میتونیم به سینمام ببریمش میتونم برات جورش کنم چون خیلی جذابه تازه به همم میاین)
چشمام از فرط تعجب گرد شد :(چی؟!زده به سرت؟!)
سوآ:(ولی مزد یه این جذابی جای دیگه ای پیدا نمیشه ها )
لب زدم:(بیخیالش میریم بهش میگیم باهامون بیاد سینما قبول کرد که هیچی نکرد که مهم نیس )
۲.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.