در بیداری نشد

در بیداری نشد
در خیال که میشود
چمدانت را ببندی
و در باران برگ های هزار رنگ پاییز
بر سکوی ایستگاه
در انتظار قطار بمانی...

#کلوناریس
دیدگاه ها (۱)

و از بین تمام روسری هایت «باد» را بیشتر از همه دوست دارم به...

مثلِ حسِ خوبِ افتادنِ پتو با دستانِ مادر، موقعِ خواب، «ناگه...

صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستمکه ز دیدن تو بی‌هوش و ز گفتن ...

پاییز جان! تا میتوانی زرد شو انار هایت را قرمز کن برگهایت را...

سر یک ساعت خاصیک اتفاق یا یک بهانه سادهمثلا پاییز باشدباران ...

تا ابد در شعرهایم بوی باران میدهی وصف آن دلدادگی در جمع یارا...

...صبح آبانماه، آن سرمای تند زمستان را ندارد بلکه سردیِ ملای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط