پارت
پارت ۷۱
سومین ذره ای تکون نمیخورد
تهیونگ هنوز قلبش رو توی گلوش حس می کرد . تمام
تهیونگ هنوز قلبش رو توی گلوش حس می کرد . تمام
وجودش چشم و گوش شده بود و نگاهش میکرد.
سومين
آهسته برگشت و نگاهش کرد. چند دقیقه سکوت زجرآور بود و بالآخره سومین پوزخند زد: کاش قبل از اینکه بدین عملم کنه اسممو بهش می گفتین جین ریا !
جینری هول شده آب دهنشو قورت داد.
اسم رئیس سایمونه شین سایمون ! چطور فراموش کردی ؟
تهیونگ دندونهاشو روی هم کشید . هنوز به سومین خیره مونده بود و هیچ واکنشی به جین ری نشون نداد.
البته قیافهت آشناست شاید یه جا دیدمت ؟
سومین متفکرانه گفت و بهش خیره موند .
چند دقیقه ی بعدی سکوت بود و صدای نفس
کشیدنهاشون
تهیونگ نمیدونست چرا هنوز امیدواره . اون هیچ وقت
به معجزه ایمان نداشت
یکدفعه سومین بشکنی زد و گفت: تو همون جنتلمنی
نیستی که تقلب رسوندی ؟
حالا وقت اون بود که تهیونگ فرو بریزه . چیزی در درونش خرد شد. خنده تلخی کرد و گفت: حافظه تون
البته قیافهت آشناست شاید یه جا دیدمت ؟
سومین متفکرانه گفت و بهش خیره موند .
چند دقیقه ی بعدی سکوت بود و صدای نفس
کشیدنهاشون
تهیونگ نمیدونست چرا هنوز امیدواره . اون هیچ وقت به معجزه ایمان نداشت
یکدفعه سومین بشکنی زد و گفت: تو همون جنتلمنی نیستی که تقلب رسوندی ؟
حالا وقت اون بود که تهیونگ فرو بریزه . چیزی در درونش خرد شد. خنده تلخی کرد و گفت : حافظه تون قابل تحسینه سایمون شی !
سومین لبهاشو روی هم فشرد . پوزخندی زد و ناخواسته ناله ی آهستهای کرد : دنیا خیلی کوچیکتر از اونیه که فکرشو میکنی !
خب خب ؛ فکرش رو میکردید که سایمون همون سومین باشه ؟ راستی این فیک داره به ۱۰۰ پارت میرسه ولی همچنین حمایت نمیشه 🥀😞
سومین ذره ای تکون نمیخورد
تهیونگ هنوز قلبش رو توی گلوش حس می کرد . تمام
تهیونگ هنوز قلبش رو توی گلوش حس می کرد . تمام
وجودش چشم و گوش شده بود و نگاهش میکرد.
سومين
آهسته برگشت و نگاهش کرد. چند دقیقه سکوت زجرآور بود و بالآخره سومین پوزخند زد: کاش قبل از اینکه بدین عملم کنه اسممو بهش می گفتین جین ریا !
جینری هول شده آب دهنشو قورت داد.
اسم رئیس سایمونه شین سایمون ! چطور فراموش کردی ؟
تهیونگ دندونهاشو روی هم کشید . هنوز به سومین خیره مونده بود و هیچ واکنشی به جین ری نشون نداد.
البته قیافهت آشناست شاید یه جا دیدمت ؟
سومین متفکرانه گفت و بهش خیره موند .
چند دقیقه ی بعدی سکوت بود و صدای نفس
کشیدنهاشون
تهیونگ نمیدونست چرا هنوز امیدواره . اون هیچ وقت
به معجزه ایمان نداشت
یکدفعه سومین بشکنی زد و گفت: تو همون جنتلمنی
نیستی که تقلب رسوندی ؟
حالا وقت اون بود که تهیونگ فرو بریزه . چیزی در درونش خرد شد. خنده تلخی کرد و گفت: حافظه تون
البته قیافهت آشناست شاید یه جا دیدمت ؟
سومین متفکرانه گفت و بهش خیره موند .
چند دقیقه ی بعدی سکوت بود و صدای نفس
کشیدنهاشون
تهیونگ نمیدونست چرا هنوز امیدواره . اون هیچ وقت به معجزه ایمان نداشت
یکدفعه سومین بشکنی زد و گفت: تو همون جنتلمنی نیستی که تقلب رسوندی ؟
حالا وقت اون بود که تهیونگ فرو بریزه . چیزی در درونش خرد شد. خنده تلخی کرد و گفت : حافظه تون قابل تحسینه سایمون شی !
سومین لبهاشو روی هم فشرد . پوزخندی زد و ناخواسته ناله ی آهستهای کرد : دنیا خیلی کوچیکتر از اونیه که فکرشو میکنی !
خب خب ؛ فکرش رو میکردید که سایمون همون سومین باشه ؟ راستی این فیک داره به ۱۰۰ پارت میرسه ولی همچنین حمایت نمیشه 🥀😞
- ۲.۵k
- ۱۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط