پارت

پارت ۲
رز وحشی

ات..
داشتم فکر میکردم که سوالی برام پیش اومد پس ازش پرسیدم
ات:منو کجا می بری ؟
مرد قول پیکر جواب نداد
ات:هی با تو ام (سرد ، باصدای بلند)
جونگ کوک :هوم؟
ات:گفتم کجا منو می بری؟(داد)
جونگ کوک : میریم عمارت من
ات:چرا؟چرا منو دو...
مردی که کناره من بود دستمالی روی دهنم گذاشت. و دیگه هیچی نفهمیدم و سیاهی...........

جونگ کوک
اینا همه تقصره بابامه که گفته قراره با دختر عموم ازدواج کنم اخه کی با این دختره که زیر**خواب چند نفر شده ازدواج می کنه ؟
بادیگارد:رئیس من این دختر رو بی هوش کردم
جونگ‌کوک:باش(لحن جدی)
با این دختر میتونم جلوی این ازدواج رو بگیرم .

ات..
ات:اخ سرم اییییییییی الاهی بمیری پدر**سگ
کمی هوشیارتر که شدم دیدم روی تخت درازم هانا هم کنارم نشسته
ات:هانا.....هانا
هانا:خ..خوبی ؟ (بغض)
ات:اره خوبم....چرا بغض داری قشنگم (دل داری میده)
هانا:ات ما رو زندانی کردن ات چی کار کنیم مامانم هق ماهق ماهق نم هق نگرانمه هقق(گریه)
منم گریم گرفت ولی باید خودمون رو قوی نشون بدیم
ولی میترسم منو هانا ۱۹ ساله مون بود و هنوز بچه بودیم.
در یهو باز شد همون مرد قول پیکر بود(منظورش کوکه 🤣)
ات:حروم**زاده .. نمیتونی مثل ادم مهمون دعوت کنی(داد.جدی)
جونگ کوک:خفه شووو(عربده)
بغضم گرفت. چرا دروغ خیلی میترسیدم.هانا فقط گریه میکرد . بغلش کردم یکم اروم شد
جونگ کوک :بهتره هرچی بهت میگم انجام بده اگر از حرفم سر گوشی کنی بعد میبینی (جدی و تهدید )
با صدای لرزان باشی گفیم و گفت
جونگ کوک :خوبه ! و اینکه هواست به رفتارت باشه فهمیدی ؟(اخرش باصدای بلند گفت)
دوباره با صدای لرزان گفتم باشه و رفت دیگه نتونستم زدم زیره گریه

(اگر کم بود ببخشید 🥺🙏)
دیدگاه ها (۱)

پارت ۳ رز وحشی ات... هانا:بیا فرار....جونگ کوک:ببند دهنتو (ع...

🤕☹️😭

پارت.۱ زر وحشی ات..داخل کافه با هانا نشسته بودیم مثل همیشه م...

@kadrama1997دنبال نشه گناه داره

پارت ۱۴

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط