ددی جذابه من، پارت ۳
ددی جذابه من، پارت ۳
¤رفتم تو اتاقم و خوابم برد و احساس کردم یکی منو بغل کرده و داره می بره وقتی بیدار شدم دیدم تو اتاق کوکم و کوک داره درو قفل می کنه و منو صدا میزنه بهش گفتم داری چی کار میکنی گفت
$دارم در رو قفل میکنم
¤چرا ؟
بعد کوک بهم نزدیک شد و منم خودم رو می کشوندم عقب تا اینکه خوردم به دیوار اتاق و کوک هی داشت بهم نزدیک تر می شد و صورتش رو نزدیک صورتم کرد بوسیدم اما من باهاش همراهی نکردم اما انقدر لبام رو گاز گرفت که مجبور شدم همراهی کنم تا اینکه نفس کم اورد و از لبام دست ور داشت و چسبید به گردنم و وقتی داشت گردنم رو می خورد لباس هاش رو در آورد و منو پرت کرد رو تخت
(بله همون طوری که خوده ا\ت گفت تنبیه ش کتک یه چیزای دیگه نبود یه چیزایی بود که خودشم باور نمی کرد )
¤لباس هامو در اورد و انداخت یه گوشه و
حالم بده بقیه اش رو بعدا می نویسم
¤رفتم تو اتاقم و خوابم برد و احساس کردم یکی منو بغل کرده و داره می بره وقتی بیدار شدم دیدم تو اتاق کوکم و کوک داره درو قفل می کنه و منو صدا میزنه بهش گفتم داری چی کار میکنی گفت
$دارم در رو قفل میکنم
¤چرا ؟
بعد کوک بهم نزدیک شد و منم خودم رو می کشوندم عقب تا اینکه خوردم به دیوار اتاق و کوک هی داشت بهم نزدیک تر می شد و صورتش رو نزدیک صورتم کرد بوسیدم اما من باهاش همراهی نکردم اما انقدر لبام رو گاز گرفت که مجبور شدم همراهی کنم تا اینکه نفس کم اورد و از لبام دست ور داشت و چسبید به گردنم و وقتی داشت گردنم رو می خورد لباس هاش رو در آورد و منو پرت کرد رو تخت
(بله همون طوری که خوده ا\ت گفت تنبیه ش کتک یه چیزای دیگه نبود یه چیزایی بود که خودشم باور نمی کرد )
¤لباس هامو در اورد و انداخت یه گوشه و
حالم بده بقیه اش رو بعدا می نویسم
۱۵.۰k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.