دنیای عجیب36

هیون جی:پسره ی...ایشششش بیا بریم اوچین.

با قدمای محکم و عصبانی از کافی شاپ رفت بیرون.

جیسو با همون حالت خشک(چقدر صبوره این😐):یه چیزی تو ماشین جا گذاشتم میرم بیارمش.

جیسو که رفت بیرون از کافه جین هم اروم پشت سرش رفت.

جین دید که جیسو نرفت سمت ماشین.

جیسو همینجوری راه میرفت.یهو بارون زد(شبیه این فیلما که تا یکی ناراحته بارون میاد😂)

لباسی که جیسو پوشیده بود کلاه داشت.کلاهشو گذاشت رو سرش.

ایستاد و به خیابونو که هیچ ماشینی ازش رد نمیشد نگاه کرد.

#جین

فکر کردم شاید بهتره بزارم تنها باشه چون احتمالا ناراحته و فعلا ویزی متوجه نمیشه.

دیدم که یه چیزی محکم پرت شد سمت بازوی جیسو.

#جیسو

انقدر حالم بد بود که فقط به خیابون رو به روم زل زده بودم.

یهو احساس کردم یه چیزی رفت توی بازوم.(چرا همش جیسو یه چیزیش میشه؟؟؟😐🔪)

دستمو بردم سمتش.

یه دارت بود.

از نوع دردی که تو بازوم پیچید فهمیدم دارت بیهوشیه.

خیلی درد داشت ولی بدتر از اونم حس کرده بودم.(اوخی🥺)

چشمام سیاهی رفت.

سرم تیر کشید و دیگه نمیتونستم تعادلمو حفظ کنم.افتادم زمبن.

یه صدایی از پشت سرم گفت:بالاخره گیرت انداختم.بهت نشون میدم حرف منو گوش نکردن چه عواقبی داره.

همه جای بدنم درد میکرد.دیگه حتی نمیتونستم چشامو باز نگه دارم(بیهوشی انقدر بد و کُند اتفاق میوفته؟؟؟؟😂😐)

اخرین چیزی که شنیدم صدای جین بود که منو صدا میزد.

هر لحظه صداش کمتر می شد تا جایی که دیگه صدایی نمیشنیدم.






خب اولا این پارت تمام دوما اهممم...
خودم نمیدونم چرا داذم باجیسو اینکار رو میکنم ففط احساس میکنم باحاله و نمیتونم با بقیه دخترا اینکار رو کنم.راستی توی این فیک رزمین و لیزکوک چطوری به همدیگه اعتراف کردن؟؟؟؟😂اهاااا لیزکوک رو یادم اومد رزمین چی؟؟؟؟اونو تا جایی یادمه که بعد از کلاس همدیگه رو میبینن.😂😂ماشالا به خودم😂👏👏
دیدگاه ها (۲)

و اینگونه هری پاتر ما را در خودمان غرق کرد

😂😂😂😂😂💅😂😂😂😂

دنیای عجیب35

بدوید ۲۰۰ تاییش کنید

اچندشاتی جین𝑃𝑎𝑟𝑡 𝒕𝒐𝒘ویو ا.تدرطول مسیر ، ساکت از پشت پنحره به...

oh dear

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط