چند پارتی : رویایی زیبا
پارت دوم ( پارت آخر )
آنجا تمام خاطرات و موقعیت های من بود .
یک جا ترسیده بودم ، یک جا گریه میکردم ، یک جا خوشحال بودم و میخندیدم و ...
تهیونگ به طرف من برگشت و با لحنی سرشار از مهربانی و با لبخندی که مثل ماه در تاریکی شب میدرخشید ، گفت : میبینی ؟ من بین همه اینا خوشحالیت رو دوست دارم ! خنده هات رو که از ته دل میخندی رو دوست دارم ! وقتی قهقه میزنی لذت میبرم ، خوشحال میشم پس دیگه گریه نکن ! تو BTS رو میبینی مطمئن باش ! به زودی میبینی !
چشمانم رو بستم ، فهمیدم قطره اشکی روی گونم ریخت .
وقتی چشمانم را باز کردم روی تختم بودم .
همان تختی که هیچ وقت روی خوش و خنده از من ندیده بود .
یعنی همش خواب بود ؟ یعنی واقعیت نداشت ؟
لبخند تلخی زدم از اینکه آنها خوابی بیش نبوده !
هیچ وقت قول هایی که تهیونگ دادم رو یادم نمیره حتی اگه توی خواب بوده باشه و واقعیت نداشته باشه .
هیچ وقت رویایی به این زیبایی رو یادم نمیره ♡
اگه دوسش داشتید لایک و کامنت حتما بزارید 😉😊
آنجا تمام خاطرات و موقعیت های من بود .
یک جا ترسیده بودم ، یک جا گریه میکردم ، یک جا خوشحال بودم و میخندیدم و ...
تهیونگ به طرف من برگشت و با لحنی سرشار از مهربانی و با لبخندی که مثل ماه در تاریکی شب میدرخشید ، گفت : میبینی ؟ من بین همه اینا خوشحالیت رو دوست دارم ! خنده هات رو که از ته دل میخندی رو دوست دارم ! وقتی قهقه میزنی لذت میبرم ، خوشحال میشم پس دیگه گریه نکن ! تو BTS رو میبینی مطمئن باش ! به زودی میبینی !
چشمانم رو بستم ، فهمیدم قطره اشکی روی گونم ریخت .
وقتی چشمانم را باز کردم روی تختم بودم .
همان تختی که هیچ وقت روی خوش و خنده از من ندیده بود .
یعنی همش خواب بود ؟ یعنی واقعیت نداشت ؟
لبخند تلخی زدم از اینکه آنها خوابی بیش نبوده !
هیچ وقت قول هایی که تهیونگ دادم رو یادم نمیره حتی اگه توی خواب بوده باشه و واقعیت نداشته باشه .
هیچ وقت رویایی به این زیبایی رو یادم نمیره ♡
اگه دوسش داشتید لایک و کامنت حتما بزارید 😉😊
- ۱.۲k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط