اسلاید2 لباس راحت سوزومه
اسلاید2 لباس راحت سوزومه
سوزومه: ممنون
دنیل: چند روز نبودی اتفاقی افتاده
سوزومه: اوه نه اتفاقی نیفتاده رفته بودم ژاپن برای دیدن مامان بزرگم و چندروز موندم
دنیل: اوم... تنهایی رفتی
سوزومه: نه با جنیور رفتم
دنیل: جنیور وین؟ همونی نیست که هر روز میرسونه؟
سوزومه: همونه
دنیل: نسبتی باهاش داری
سوزومه: بله برادر ناتنیم باهم زندگی میکنیم
گارسون: بفرمایید سفارشتون
سوزومه: مرسی
دنیل: ممنون
سوزومه: نوشیدنی های اینجا عالیه
دنیل: اوم...... اره خیلی خوشمزست
ویو سوزومه
بعد خوردن نوشیدنی هامون حساب کردیمو سوار ماشین شدیم دنیل منو رسوند خونه وقتی وارد شدم جنیور داشت شام میخورد
سوزومه: من اومدم
جنیور: خوش اومدی... شام خوردی؟
سوزومه: نه
جنیور: لباسات رو عوض کن منم همین الان شروع کردم
سوزومه: اوکیـــــــی
رفتم اتاقمو لباسام رو با لباس های راحت عوض کردم رفتم پایین سر میز نشستم
سوزومه: وسایلاتو اماده کردی
جنیور: اوم
سوزومه: نظرد چیه به بچه ها بگم باهم برنامه رو بچینیم
جنیور: خوبه اینجوری برنامه ریزی شده میری
سوزومه: اوکی پس زنگ میزنم ری که دخترارو هم. بیاره
زنگ زدم ری بعد چند بوق برداشت
ری: الو
سوزومه: خوبی
ری: ممنون خوبیتت کاری داشتی
سوزومه: اره بیکاری
ری: یه نیم ساعت دیگه کارم تموم چطور
سوزومه: بیایین خونه من برنامه فردارو بچینیم و دخترارو هم بیار
ری: اوکی من راننده رو دنبال لیلی و امیلی میفرستم خودمم کارم تموم شد میام
سوزومه: باشه
سوزومه: ممنون
دنیل: چند روز نبودی اتفاقی افتاده
سوزومه: اوه نه اتفاقی نیفتاده رفته بودم ژاپن برای دیدن مامان بزرگم و چندروز موندم
دنیل: اوم... تنهایی رفتی
سوزومه: نه با جنیور رفتم
دنیل: جنیور وین؟ همونی نیست که هر روز میرسونه؟
سوزومه: همونه
دنیل: نسبتی باهاش داری
سوزومه: بله برادر ناتنیم باهم زندگی میکنیم
گارسون: بفرمایید سفارشتون
سوزومه: مرسی
دنیل: ممنون
سوزومه: نوشیدنی های اینجا عالیه
دنیل: اوم...... اره خیلی خوشمزست
ویو سوزومه
بعد خوردن نوشیدنی هامون حساب کردیمو سوار ماشین شدیم دنیل منو رسوند خونه وقتی وارد شدم جنیور داشت شام میخورد
سوزومه: من اومدم
جنیور: خوش اومدی... شام خوردی؟
سوزومه: نه
جنیور: لباسات رو عوض کن منم همین الان شروع کردم
سوزومه: اوکیـــــــی
رفتم اتاقمو لباسام رو با لباس های راحت عوض کردم رفتم پایین سر میز نشستم
سوزومه: وسایلاتو اماده کردی
جنیور: اوم
سوزومه: نظرد چیه به بچه ها بگم باهم برنامه رو بچینیم
جنیور: خوبه اینجوری برنامه ریزی شده میری
سوزومه: اوکی پس زنگ میزنم ری که دخترارو هم. بیاره
زنگ زدم ری بعد چند بوق برداشت
ری: الو
سوزومه: خوبی
ری: ممنون خوبیتت کاری داشتی
سوزومه: اره بیکاری
ری: یه نیم ساعت دیگه کارم تموم چطور
سوزومه: بیایین خونه من برنامه فردارو بچینیم و دخترارو هم بیار
ری: اوکی من راننده رو دنبال لیلی و امیلی میفرستم خودمم کارم تموم شد میام
سوزومه: باشه
۲۲۹
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.