جونگ کوک ))
جونگ کوک ))
بعد خوردن یکم مشروب خودمو به دختری که روی پاهام بود سپردم که صدای جیغ اشنایی شنیدم
ا/ت بود… باورم نمیشد… با دیدن من صورتش خیس خیس شده بود بدون پلک زدن اشک میریخت… میخواستم بلند شم و برم طرفش اما بین دستای دختره گیر کردم و بالاخره تونستم ازش خلاص شم اما ا/ت رفته بود با سرعت دنبالش دوییدم که اونجو جلومو گرفت…
-نرو
×ولم کن
-نرو بزار با خیال راحت بره ..اون داره برمیگرده کشورش
با حرفی که زد قلبم پاره شد… خون تو بدنم یخ زد… بغض گلومو اسیر کرد…
×کجاااا?
رز: اون دختر بخاطر تو…
میرا پرید وسط حرفش
میرا : فقط دیگه کاری به کارش نداشته باش
دخترا برگشتنو و منو پسرا هم رفتیم خونه
((ا/ت ))
فقط میدوییدم… هیچ جا رو نمیدیدم دیدم با قطره های اب کور شده بود ..فقط صدای بوق شنیدم و بعدش هیچ…
((دکتر ))
پرستار : دکتررر بیمار تصادف کردت ماشین بهش زده…
نزدیک شدم و دیدم خود ا/ت بود… دختری که دو روز پیش مرخصش کردم
دکتر : فورا ببریدش اتاق عمل و به دوستاش خبر بدین
((
بعد خوردن یکم مشروب خودمو به دختری که روی پاهام بود سپردم که صدای جیغ اشنایی شنیدم
ا/ت بود… باورم نمیشد… با دیدن من صورتش خیس خیس شده بود بدون پلک زدن اشک میریخت… میخواستم بلند شم و برم طرفش اما بین دستای دختره گیر کردم و بالاخره تونستم ازش خلاص شم اما ا/ت رفته بود با سرعت دنبالش دوییدم که اونجو جلومو گرفت…
-نرو
×ولم کن
-نرو بزار با خیال راحت بره ..اون داره برمیگرده کشورش
با حرفی که زد قلبم پاره شد… خون تو بدنم یخ زد… بغض گلومو اسیر کرد…
×کجاااا?
رز: اون دختر بخاطر تو…
میرا پرید وسط حرفش
میرا : فقط دیگه کاری به کارش نداشته باش
دخترا برگشتنو و منو پسرا هم رفتیم خونه
((ا/ت ))
فقط میدوییدم… هیچ جا رو نمیدیدم دیدم با قطره های اب کور شده بود ..فقط صدای بوق شنیدم و بعدش هیچ…
((دکتر ))
پرستار : دکتررر بیمار تصادف کردت ماشین بهش زده…
نزدیک شدم و دیدم خود ا/ت بود… دختری که دو روز پیش مرخصش کردم
دکتر : فورا ببریدش اتاق عمل و به دوستاش خبر بدین
((
۸.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.