تک پارتی تهیونگ
خب خب سلام بریم شروع کنیم
سلام ات هستم و توی دانشگاه Gmkدرس میخونم ( توجه توجه ادمونتون یکم خنگه اسم دانشگاه رو از خودش در آورده)
و ۲۱ سالمه و توی خانوادهی خوبی زندگی میکنم و اسم دوست پسرم تهیونگ هست
سلام من تهیونگ هستم و توی دانشگاه Srop درس میخوندم وای بخاطر مشکلاتی به دانشگاه Gmk درس میخونم ۲۲ سالمه و دوست دخترم ات هست
شروع میکنم
( عزیزان یکم شرمنده فیک هام که دوتا بیشتر نزاشتم خیلی افتضاح هستن و کاریش نمیشه کرد 😭 )
و بگم ا، این فیک ها هیچ ربطی به خود واقعی اعضا نداره و همش الکیه
ات ویو
صبح بود بیدار شدم رفتم دستشویی اومدم پایین صبحونه خوردم و لباس پوشیدم و کفشم رو پوشیدم و من کلا با ماشن یا موتورم نمیرم مدرسه چون پیاده بیشتر حال میده
هندزفری توی گوشم بود و اهنگ های غمگین گوش میدادم تا اون پسره و اکیپش که دیروز تو مدرسه باهم دعوا کرده بودیم اومد نمیدونستم چیکار دیروزم نمیدونستم چیکا کنم شانس که تهیونگ اومده بود اما الان اون نبود اومد صاف جلوی چشمم یه صیلی بهم زد و گفت هرزه کوچولو دارم برات و موهام رو کشید و منو بلند کرد و منم فقط جیغ میکشیدم که
تهیونگ ویو
بچه ها من دیگه تهیونگ میگم ته اوکی
ته ویو
صبح شده بود نمیخواستم پاشم که خواهرم اومد بالا سرم یه پارچ آب یخ رو سرم خالی کرد پاشدم با حالت تعجب بهش نگاه کردم و خندیدم بعد متوجه شدم لباس مدرسه تنشه و گفت بدو لباس بپوش مدرسه دیر شد به ساعت نگاه کردم فقط یک ربع وقت داشتم آماده بشم سریع کارارو انجام دادم صبحونه رو خوردیم رفتیم تو ماشین
( خب من اسم خواهر تهیونگ رو نمیدونم ولی بهش میگیم نونا )
همین جوری داشتیم میرفتیم که صدای جیغ اومد از اینه به بیرون نگاه کردم دیدم همون پسره چوگان داره ات رو اذیت میکنه با اعصبانیت از ماشین پیدا شود رفتم سمت پسره اینقدر زدمش که نمیتونست تکون بخوره نونا هم ات رو گرفت و گریه میکرد
( و بگم نونا و ات دوست صمیمی هستن )
بعد ات بهوش اومد و رفتیم مدرسه و اینا مدرسه تموم شد نونا و ات رفتن شهر بازی برادر ات هم اومده بود و بگم نمیدونم چرا برادر ات مکس رو ات ۴یرتی بود اما پیش من نه و خب این خوب بود باهم ۴نفری رفتیم اتاق وحشت برعکس ات و نونا خیلی راحت میرفتم منو مکس چه دوست صمیمیم هم هست باهم عین دخترا جیغ میزدیم و فرار میکردیم که رسیم به ات و نونا اینا
ته ویو
داشتم فرار میکردم البته منو مکس که رسیدیم به ات و نونا که یه دختره سوسول میاد و کراوات من رو میگیره و میگم جون ددی که خواستم ازش جدا بشم ولی ولم نمیکرد نمیخواستم بهش دست بزنم تا ات ناراحت بشه پس ات رو صدا زدم ات اومد به اون دختره اشاره کردم ات دختره گرفت اینقدر زد زد زد که دختره دیگه جون نداشت
بعد که به خودمون اومدیم نونا و مکس هم اومده بودن فهمیدیم کلی زامبی دورمون هستم منو ات هم دیگه رو بغلم کردیم نونا و مکس بعد این فرار کردیم بازی تموم شد و تا آخر بازی نونا و مکس کنا هم بودن
ات ویو فهمیدم ته عصبانیع بعد فهمیدم داره به نونا مکس نگاه میکنه کانون اومد پیش ته و گفت اوپا تو فرند میشه منم داشته باشم ته عصبانی شد باکمی داد اسمش؟
نونا آروم گفت مکس تهیونگ هم ریلکس گفت باشه سعد اون دوتا هم به هم رسیدن
و بگم عکس رو از اینترنت گرفتم و چون روش نوشته وقتی رفتم پیشش باشگاه الکیه
استان تموم شد حالا برو لایک کن
اگ خوشتون اومد کامنت بزارین اگ گذاشتن بازم فیک میزارم
بای
امیدوارم لذت برده باشید میدونم خیلی بد میزارم و همین طور کوتاه ولی خب ببخشید
بای
برو لایک کن کامنت هم بزار
بروووووووووو
سلام ات هستم و توی دانشگاه Gmkدرس میخونم ( توجه توجه ادمونتون یکم خنگه اسم دانشگاه رو از خودش در آورده)
و ۲۱ سالمه و توی خانوادهی خوبی زندگی میکنم و اسم دوست پسرم تهیونگ هست
سلام من تهیونگ هستم و توی دانشگاه Srop درس میخوندم وای بخاطر مشکلاتی به دانشگاه Gmk درس میخونم ۲۲ سالمه و دوست دخترم ات هست
شروع میکنم
( عزیزان یکم شرمنده فیک هام که دوتا بیشتر نزاشتم خیلی افتضاح هستن و کاریش نمیشه کرد 😭 )
و بگم ا، این فیک ها هیچ ربطی به خود واقعی اعضا نداره و همش الکیه
ات ویو
صبح بود بیدار شدم رفتم دستشویی اومدم پایین صبحونه خوردم و لباس پوشیدم و کفشم رو پوشیدم و من کلا با ماشن یا موتورم نمیرم مدرسه چون پیاده بیشتر حال میده
هندزفری توی گوشم بود و اهنگ های غمگین گوش میدادم تا اون پسره و اکیپش که دیروز تو مدرسه باهم دعوا کرده بودیم اومد نمیدونستم چیکار دیروزم نمیدونستم چیکا کنم شانس که تهیونگ اومده بود اما الان اون نبود اومد صاف جلوی چشمم یه صیلی بهم زد و گفت هرزه کوچولو دارم برات و موهام رو کشید و منو بلند کرد و منم فقط جیغ میکشیدم که
تهیونگ ویو
بچه ها من دیگه تهیونگ میگم ته اوکی
ته ویو
صبح شده بود نمیخواستم پاشم که خواهرم اومد بالا سرم یه پارچ آب یخ رو سرم خالی کرد پاشدم با حالت تعجب بهش نگاه کردم و خندیدم بعد متوجه شدم لباس مدرسه تنشه و گفت بدو لباس بپوش مدرسه دیر شد به ساعت نگاه کردم فقط یک ربع وقت داشتم آماده بشم سریع کارارو انجام دادم صبحونه رو خوردیم رفتیم تو ماشین
( خب من اسم خواهر تهیونگ رو نمیدونم ولی بهش میگیم نونا )
همین جوری داشتیم میرفتیم که صدای جیغ اومد از اینه به بیرون نگاه کردم دیدم همون پسره چوگان داره ات رو اذیت میکنه با اعصبانیت از ماشین پیدا شود رفتم سمت پسره اینقدر زدمش که نمیتونست تکون بخوره نونا هم ات رو گرفت و گریه میکرد
( و بگم نونا و ات دوست صمیمی هستن )
بعد ات بهوش اومد و رفتیم مدرسه و اینا مدرسه تموم شد نونا و ات رفتن شهر بازی برادر ات هم اومده بود و بگم نمیدونم چرا برادر ات مکس رو ات ۴یرتی بود اما پیش من نه و خب این خوب بود باهم ۴نفری رفتیم اتاق وحشت برعکس ات و نونا خیلی راحت میرفتم منو مکس چه دوست صمیمیم هم هست باهم عین دخترا جیغ میزدیم و فرار میکردیم که رسیم به ات و نونا اینا
ته ویو
داشتم فرار میکردم البته منو مکس که رسیدیم به ات و نونا که یه دختره سوسول میاد و کراوات من رو میگیره و میگم جون ددی که خواستم ازش جدا بشم ولی ولم نمیکرد نمیخواستم بهش دست بزنم تا ات ناراحت بشه پس ات رو صدا زدم ات اومد به اون دختره اشاره کردم ات دختره گرفت اینقدر زد زد زد که دختره دیگه جون نداشت
بعد که به خودمون اومدیم نونا و مکس هم اومده بودن فهمیدیم کلی زامبی دورمون هستم منو ات هم دیگه رو بغلم کردیم نونا و مکس بعد این فرار کردیم بازی تموم شد و تا آخر بازی نونا و مکس کنا هم بودن
ات ویو فهمیدم ته عصبانیع بعد فهمیدم داره به نونا مکس نگاه میکنه کانون اومد پیش ته و گفت اوپا تو فرند میشه منم داشته باشم ته عصبانی شد باکمی داد اسمش؟
نونا آروم گفت مکس تهیونگ هم ریلکس گفت باشه سعد اون دوتا هم به هم رسیدن
و بگم عکس رو از اینترنت گرفتم و چون روش نوشته وقتی رفتم پیشش باشگاه الکیه
استان تموم شد حالا برو لایک کن
اگ خوشتون اومد کامنت بزارین اگ گذاشتن بازم فیک میزارم
بای
امیدوارم لذت برده باشید میدونم خیلی بد میزارم و همین طور کوتاه ولی خب ببخشید
بای
برو لایک کن کامنت هم بزار
بروووووووووو
۹.۵k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.