پارت ۱۵

...
ویو ات

از پله ها رفتیم پایین منو تهیونگ رفتیم طرف پذیرایی جونگ کوک رفت سمت آشپز خونه.
نشستیم روی مبل.
تهیونگ: میگم.
ات: بله؟
تهیونگ: توی اون عکسه چی دیدی؟
ات: تا بخوام نگاه کنم اومد
تهیونگ: یعنی چیزی ندیدی؟
ات: خب نه... مگه چی شده؟
تهیونگ: هیچی
جونگکوک اومد
جونگ‌کوک: چی میگین دوباره زیر گوش هم؟!
تهیونگ: هیچی بگیر بشین.
جونگ‌کوک: احساس میکنم توی خونه موندن خیلی کسل کنندست! (نشست)
تهیونگ: توی شرکت‌ حداقل سرمون با یچیزی گرم بود.
جونگکوک: نظرت در مورد گیم چیه؟
تهیونگ کش و قوسی به خودش داد
تهیونگ: خیلی وقته بازی نکردیم.
نگاه هر دوشون روی من افتاد
ات: چیه؟
جونگ‌کوک: بازی میکنی؟
یعنی انقدر این صحنرو کیوت گفت اگه هیتلرم بودم قبول میکردم.
ات: اوم...نمیدونم
تهیونگ: ناز نکن دیگه!
ات: باشه...
تهیونگ: خب باشه بلند شین
خودش زود تر از همه دست به کمر وایساد
تهیونگ: پیش به سوی اتاق گیم!
تهیونگ و جونگ کوک دست به شونه‌ی هم رفتن طرف اتاق. منم موندم یکم تماشاشون کنم. باورم نمیشه اینا مافیان! هر دوشون یه کیوتچه‌ی خرن🥺🤏
...


__________________________
-----------

#fake
دیدگاه ها (۳)

پارت ۱۶

پارت ۱۷

پارت ۱۴

پارت ۱۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط