وقتی بعد از ۶ ماه از سفر کاری برمیگرده (سناریو درخواستی)
وقتی بعد از ۶ ماه از سفر کاری برمیگرده (سناریو درخواستی)
(هیونگ لاین)
نامجون: *نصفه شب به خونه میرسه و تورو روی کاناپه میبینه که خوابت برده.. کنار کاناپه میشینه و دستت رو توی دستش میگیره و روی انگشتات رو میبوسه: دختر قشنگ من..اومدم خونه دلم برات تنگ شده بود دخترم:)
سوکجین: توی خونه تنهایی که صدای در زدن رو میشنوی
ماهیتابه کوچیکی برمیداری و به سمت در میری و از پشت در سوال میپرسی: کیه؟؟..کیههه؟
در رو باز میکنی و چهره خسته و درهم رفته سوکجین پدیدار میشه: منم خانوم کوچولو..اجازه ورود نمیدی پرنسس؟ بعد از ۶ ماه اومدم با ماهیتابه اومدی دیدنم؟
یونگی: بهت زنگ میزنم تا خبر بده که ممکنه دیر تر برسه خونه و تو خیلی ناراحت بودی که صدای زنگ در غرغر هات رو قطع کرد
با کلافگی به سمت در رفتی و در رو باز کردی که دستهگل بزرگی از در وارد خونه شد و صدای یونگی توی گوشت زنگ زد: من اومدم خونه شاهزاده من:)
هوسوک:صدای آهنگ رو خیلی زیاد کرده بودی و داشتی توی آشپزخونه غذا درست میکردی که دست های کسی دور کمرت پیچید: فرشته کوچولوی من چطوره؟
(هیونگ لاین)
نامجون: *نصفه شب به خونه میرسه و تورو روی کاناپه میبینه که خوابت برده.. کنار کاناپه میشینه و دستت رو توی دستش میگیره و روی انگشتات رو میبوسه: دختر قشنگ من..اومدم خونه دلم برات تنگ شده بود دخترم:)
سوکجین: توی خونه تنهایی که صدای در زدن رو میشنوی
ماهیتابه کوچیکی برمیداری و به سمت در میری و از پشت در سوال میپرسی: کیه؟؟..کیههه؟
در رو باز میکنی و چهره خسته و درهم رفته سوکجین پدیدار میشه: منم خانوم کوچولو..اجازه ورود نمیدی پرنسس؟ بعد از ۶ ماه اومدم با ماهیتابه اومدی دیدنم؟
یونگی: بهت زنگ میزنم تا خبر بده که ممکنه دیر تر برسه خونه و تو خیلی ناراحت بودی که صدای زنگ در غرغر هات رو قطع کرد
با کلافگی به سمت در رفتی و در رو باز کردی که دستهگل بزرگی از در وارد خونه شد و صدای یونگی توی گوشت زنگ زد: من اومدم خونه شاهزاده من:)
هوسوک:صدای آهنگ رو خیلی زیاد کرده بودی و داشتی توی آشپزخونه غذا درست میکردی که دست های کسی دور کمرت پیچید: فرشته کوچولوی من چطوره؟
۳۴.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.