باسیستم من بازی کن ☠
باسیستم من بازی کن ☠
پارت ۳
جیمین ویو :
همه نگرانش بودیم تااین که یکی از بادیگاردا اومد و در گوش ته یه چیزی گفت ....
با سر بهش گفتم چی شده ؟
جواب داد :
بمونین میام
نمیتونستم رو حرفش حرفی بزنم چون اون الان رئیس بود اما کجا میرفت ؟
تهیونگ ویو :
بادیگاد دم گوشم گفت یکی از بادیگاردای کوک اومده و زخمیه ..اون لحظه خیلی ترسیدم و سریع رفتم پیش اون بادیگارده تا ببینم چی شده و قتی رسیدم بهش فقط چند جمله از دهنش خارج شد :
اونا خیلی بد حمله کردن ...غافلگیر شدیم...ارباب ...ارباب خیلی زخمی شده ......اون دختره هممونو به سانگ لو داد .... ارباب سانگو کشت ....ولی ....
تموم کرد
اه لعنت بهشیعنی الان کوک کجاست ....
نامی ویو :
کوک نیومده بود ..معامله بهم خورد ..قرار بود به ازای دریافت اصلحه و باروت و وسایل جنگی از ریچارد .به اون مبلغ هنگفتی بدیم که بخشی از اون رو ۲ و ۳ تا از الماس های گرانبها ی جهان بود بپردازیم ...
هر دو اماده بودیم ولی کوک طرف قرار داد بود و اون باید پای برگه رو امضا میکرد اما با این کارش بهمون خیلی ضرر زده بود ...
بار اولی نبود که معاملات هنگفتی انجام میدادیم اما ریچارد ادم جدیدی به حساب می اومد و ما بهش اعتماد نداشتیم ...
کمی فکر کردم که نباید بزاریم ریچارد بره .چون این جوری که مارو میشناسه ممکنه برای تلافی همه رو لو بده ...
این قضیه رو به جین وشوگا و ته گفتم و اونا هم تایید کردن اما ته گفت که برای این کار افراد بیشتری نیاز داریم ..
چون ریچارد هم تنها نبود و افرادش مثل افراد ما نصفی از محل قرار رو محاصره کرده بودن
ته از مقر شوگا و خودش و جیمین در خواست نیرو کرد که که با هم ترکیب شن و هوپی که با ما نیومده بود حمله رو با نیروی کمکی سازماندهی میکرد...
پارت ۳
جیمین ویو :
همه نگرانش بودیم تااین که یکی از بادیگاردا اومد و در گوش ته یه چیزی گفت ....
با سر بهش گفتم چی شده ؟
جواب داد :
بمونین میام
نمیتونستم رو حرفش حرفی بزنم چون اون الان رئیس بود اما کجا میرفت ؟
تهیونگ ویو :
بادیگاد دم گوشم گفت یکی از بادیگاردای کوک اومده و زخمیه ..اون لحظه خیلی ترسیدم و سریع رفتم پیش اون بادیگارده تا ببینم چی شده و قتی رسیدم بهش فقط چند جمله از دهنش خارج شد :
اونا خیلی بد حمله کردن ...غافلگیر شدیم...ارباب ...ارباب خیلی زخمی شده ......اون دختره هممونو به سانگ لو داد .... ارباب سانگو کشت ....ولی ....
تموم کرد
اه لعنت بهشیعنی الان کوک کجاست ....
نامی ویو :
کوک نیومده بود ..معامله بهم خورد ..قرار بود به ازای دریافت اصلحه و باروت و وسایل جنگی از ریچارد .به اون مبلغ هنگفتی بدیم که بخشی از اون رو ۲ و ۳ تا از الماس های گرانبها ی جهان بود بپردازیم ...
هر دو اماده بودیم ولی کوک طرف قرار داد بود و اون باید پای برگه رو امضا میکرد اما با این کارش بهمون خیلی ضرر زده بود ...
بار اولی نبود که معاملات هنگفتی انجام میدادیم اما ریچارد ادم جدیدی به حساب می اومد و ما بهش اعتماد نداشتیم ...
کمی فکر کردم که نباید بزاریم ریچارد بره .چون این جوری که مارو میشناسه ممکنه برای تلافی همه رو لو بده ...
این قضیه رو به جین وشوگا و ته گفتم و اونا هم تایید کردن اما ته گفت که برای این کار افراد بیشتری نیاز داریم ..
چون ریچارد هم تنها نبود و افرادش مثل افراد ما نصفی از محل قرار رو محاصره کرده بودن
ته از مقر شوگا و خودش و جیمین در خواست نیرو کرد که که با هم ترکیب شن و هوپی که با ما نیومده بود حمله رو با نیروی کمکی سازماندهی میکرد...
۳.۶k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.