می رسد قصه به آن جا که جهان زیبا شد

می رسد قصه به آن جا که جهان زیبا شد
با جهاز شتران کوه اُحد بر پا شد
و از آن آینه با آینه بالا می رفت
دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت
تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد
پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا می رفت
گفت: این بار به پایان سفر می گویم
" بارها گفته ام و بار دگر می گویم"
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصلهٔ نعلین علی ست
گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمّه بگویم، دستش
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرد
گفتنی ها همگی گفته شد آن جا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما ...
می رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می نویسم که "شب تار سحر می گردد"
یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد

سید حمیدرضا برقعی
💐 عید #غدیر بر همه عاشقان ولایت مبارک
دیدگاه ها (۵)

این موسی تقیو دخترعموم پیدا کرده..منم میخوام بزرگش کنم😎 😎

تو کیستی که هوایت مرا کشیده در آغوشتو کیستی که معلق در این ز...

پس حاضران به غایبان برسانندو والدین به فرزندانشانتا روز قیام...

گربه هام چطورن؟!#نمد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط